آسيبشناسي اجتماعي
1. موافقم
2. مخالفم
لطفا نظر خود را محترمانه و بدون توهین بیان کنید

فیلم “تو و من” با آرایش زننده بازیگران زن و با استفاده از خویشاوندان
نزدیک به کارگردان و تهیه کننده که قصد داشت در سینمای ایران به سود
میلیاردی دست پیدا کند با شکست مواجه شد.

به گزارش دانشجو، اینجا دانشگاه است، دانشگاه آزاد اسلامی؛ همان دانشگاه اسلامی که هدف مسئولان است و همواره برای رسیدن به آن تاکید می کنند؛ اینجا دانشگاه آزاد اسلامی است.
همان دانشگاهی که قرار بود مواد تحصیلی دانشگاهی خود را با توجه به حوزه های علمیه تامین کند.
همان دانشگاهی که قرار بود فضایی اسلامی داشته باشد.
اینجا دانشگاه است؛ همان جا که باید علم آموخت و آن را برای تعالی جامعه اسلامی به کار گرفت، اما این عکس ها تمامی این حرف ها را نقض می کند.
عکس های زیر از یکی واحدهای دانشگاه آزاد گرفته شده که وضعیت اسفبار حجاب در این دانشگاه را نشان می دهد.
البته فضای دانشگاه دولتی هم وضعیت بهتری در حوزه حجاب ندارد.
از جامعه دانشگاهی اسلامی به خاطر انتشار این عکس ها عذرخواهی می کنیم.

امروزه جوامع گسترده به دليل پيچيدگيهاي خاصي كه در اين نوع جوامع وجود دارد، با مشكلات و مسائل فراواني در زمينههاي مختلف فرهنگي و اجتماعي روبهرو هستند و هميشه همراه با پيشرفت با انواع آسيبهاي اجتماعي روبهرو بودهاند. از جمله اين آسيبها ميتوان از ترك ناگهاني دختران از خانه ياد كرد، كه اين مسئله در جامعة ما به دليل وجود معيارها و هنجارهاي ديني و خانوادگي، يك نوع آسيب اجتماعي محسوب ميشود كه بايستي به دنبال ريشهيابي اين مسئله باشيم و به جاي پاك كردن صورت مسئله به دنبال يافتن راهحلّي مفيد باشيم.

مسئلهشناسي فرار از خانه:
تعريف فرار:
فرار از خانه و اقدام به دوري و عدم بازگشت به منزل و ترك اعضاي خانواده، بدون اجازه از والدين يا وصي قانوني خود، در واقع نوعي واكنش نسبت به شرايطي است كه از نظر فرد نامساعد، غيرقابلتحمل و بعضاً تغييرناپذير است. اين عمل معمولاً بهعنوان مكانيسم دفاعي به منظور كاهش ناخوشايندي و خلاصي از محركهاي آزاردهنده و مضر و دستيابي به خواستههاي موردنظر و عموماً آرزوهاي دور و دراز انجام ميشود.
امروزه در اكثر كشورهاي جهان فرار از خانه به يك معضل جدّي اجتماعي تبديل شده است. در جامعه ما نيز، مسئله فرار دختران بهعنوان يك معضل مطرح ميباشد.
اما در مورد مسئله فرار از خانه، ميتوان اينگونه بيان كرد كه اقدام به فرار هم از سوي پسران و (مردان متأهل) و هم از سوي دختران (و زنان متأهل) انجام ميشود. البته دلايل چنين اقدامي توسط مردان متأهل و پسران با يكديگر متفاوت است. زنان متأهل نيز اغلب به خشونت و مفاسد اخلاقي همسر يا اغفال و مفاسد اخلاقي خود از خانه متواري ميشوند.
در شرايطي ممكن است كه اقدام به فرار به همراه فردي از جنس مخالف با زمينة دوستي و قرار ملاقات انجام شود. اخيراً مواردي از فرارهاي گروهي در بين دختران مشاهده شده است. اما اغلب دختران به تنهايي فرار ميكنند.
اغلب فرارها از شهرستانها به مركز و يا شهرهاي بزرگ انجام ميشود. هرچند كه مبدأ و مقصد معدودي از فرارها نيز بالعكس ميباشد و گاهي نيز از شهرهاي كوچك و بزرگ به قصد عزيمت به كشورهاي ديگر اتفاق ميافتد.
برخي از دختران براي نخستينبار اقدام به فرار ميكنند و دستهاي ديگر عليرغم تلاشهاي مددكاران براي بازگشت به محيط خانه و خانواده مجدداً از محيط خانه ميگريزند.

تبيين عوامل مؤثر در فرار دختران:
آسيبهاي اجتماعي نظير فرار از خانه داراي زمينهها و ابعاد مختلفي هستند و عوامل گوناگوني از جمله عوامل فردي، خانوادگي و اجتماعي در شكلگيري آن مؤثر است.
الف) عوامل فردي:
اين دسته از عوامل معطوف به عدمثبات هيجاني - شناختي و اختلال در سلوك و رفتار است كه به برخي از آنها اشاره ميشود:
شخصيتهاي ضدّاجتماعي
ويژگيهاي اين نوع شخصيت، بههمريختگي ارتباط ميان انسان و جامعه و ارتكاب رفتارهاي نابهنجار است كه موردقبول جامعه نميباشد. ولي معمولاً نزد عامل آن در اصل و يا در مواقعي خاص، ناپسند شمرده نميشود. افراد روانرنجور نسبت به هنجارها و مقررات اجتماعي بيتفاوت بوده و كمتر آنها را رعايت ميكنند. اعمال اين افراد نظام اجتماعي را متزلزل ميكند و رعايت ارزشهاي اخلاقي را به پايينترين سطح آن تنزل ميدهد، و در پند گرفتن از تجربيات، بسيار ضعيف بوده و در قضاوتهاي خود يكسويه ميباشند. اين نوع شخصيتها عمدتاً از محيط خانه و مدرسه فرار ميكنند.
شخصيتهاي خودشيفته:
اين سنخ از شخصيتها تمايل شديدي به خودمحوري دارند و پيوسته به تمجديد و توجه ديگران نيازمندند. اين افراد اغلب با رؤياهايي در مورد مؤفقيت نامحدود و درخشان، قدرت، زيبايي و روابط عشقي آرماني مشغول هستند. اغلب اين افراد والديني داشتهاند كه نسبت به آنها محبت باثباتي نداشته يا سرد و طردكننده بودهاند يا بيشازحد به آنها ارج نهادهاند.
نوجوانان خودشيفته به علّت سركوب خواستهها و فقدان ارضاي تمايلات دروني از كانون خانواده بيزار شده و به رفتارهاي نابهنجار نظير فرار از خانه گرايش نشان ميدهند.
آيزنك معتقد است بين ويژگي شخصيتي افراد با رفتار نابهنجار آنها رابطه وجود دارد. فرد برونگرا به دنبال لذّتجويي آني است و دم را غنيمت ميشمارد، تشنة هيجان و ماجراجويي است. كمتر قابل اعتماد ميباشد، نميتواند احساساتش را كنترل نمايد و بدون تأمل عمل ميكند.
شخصيت هيستريونيك (نمايشي):
نزد اين افراد جلب توجه ديگران اولويت خاصي دارد . دوست دارند با جوش و خروش صحبت كنند. مشخصة بارز آنها بيان اغراقآميز، هيجاني، روابط طوفاني بينفردي، نگرش خودمدارانه و تأثيرپذيري از ديگران است. توجه كافي به درك موقعيت ندارند و تمايل دارند با تعميم عاطفي پاسخ دهند. اين افراد براي آنكه خود را ثابت كنند، هر تجربهاي را حتّي اگر براي آنان گران تمام شود و مشكلاتي را ايجاد نمايد انجام ميدهند.
از ديگر مشكلات روانشناختي كه منجر به رفتارهاي ضدّاجتماعي ميشود، ميتوان به ضعف عزّتنفس، احساس كهتري، فقدان اعتمادبهنفس، اختلال خلقي دوقطبي و ... اشاره نمود. چنين افرادي معمولاً مستعد انجام كارهاي نسنجيده، نظير فرار از خانه ميباشند.
به اعتقاد صاحبنظران، خانواده در شكلدهي به زندگي و رفتار فرد تا حدّ زيادي مؤثر است. اگر خانواده با مشكلات و آسيبهاي عديدهاي مواجه باشد، روند جامعهپذيري اعضاي خانواده مختل ميشود.
ب) روابط در خانواده:
خشونت:
فرار از خانه يكي از بازتابهاي خشونت خانگي است كه به دليل تأثيرات اجتماعي قابلتأمل است. اعمال خشونتهاي رواني - جسمي از سوي اعضاي خانواده، عامل بسيار مهمي در فرار دختران است. بسياري از دختراني كه قرباني اين خشونتها ميباشند، به دليل ترس از آزاردهندگان و آبروي خويش، جرأت اظهار مشكلاتشان را ندارند، لذا از خانه فرار ميكنند و در شرايطي كه از سوي نيروهاي امنيتي مجبور به بازگشت شوند، تمايلي به اين كار ندارند. زيرا از محيط ناامن خانه ميهراسند.
تبعيض:
بسياري از والدين آگاهانه و يا ناآگاهانه با تبعيض بين فرزندان، موجب اختلاف بين آنها و دلسردي آنها از زندگي ميشوند. تبعيض در مواجهه با خطاها و اشتباهات فرزندان دختر و پسر و تنبيه تبعيضآميز بر اساس برتري پسر بر دختر يا بالعكس موجب سلب اعتمادبهنفس و بدبيني فرزندان نسبت به والدين ميشود. تبعيض با روحية حساس و عزّتنفس دختران منافات دارد و لطمات جبرانناپذيري را بر روان آنها وارد ميكند.
محدوديت مطلق:
در اين نوع شيوة تربيتي، فرزندان از آزادي و اختيار لازم و متناسب با سن و شرايط خويش محروماند و بايد نظر والدين را بدون آگاهي از علّت آن انجام دهند و حق اظهارنظر، دخالت يا تصميمگيري را ندارند. در اين خانوادهها به خواستههاي مادّي - معنوي فرزندان توجهي نميشود. لذا توانايي و مقاومت آنها درهم ميشكند، و ازهر فرصتي براي عدم پيروي از هنجارهاي خانواده بهره ميبرند و در صدد هستند با فرار از خانه، از اين محدوديتها رهايي يابند.
آزادي مطلق:
همانطور كه عدمتوجه به نيازهاي عاطفي فرزندان ميتواند عامل فرار آنان از كانون خانواده باشد، توجه بيش از حد متعارف و در اختيار بودن امكانات فوق حد سنّي فرزند هم ميتواند زمينة مسائلي چون فرار از خانه را ايجاد نمايد.
وقتي كه تمايلات و خواستههاي فرزندان محقق ميشود، لذا به محض ايجاد مشكلات و بحرانها و فشارهاي زندگي، كه در آن امكان تحقق برخي از آرزوها سلب ميشود و يا در شرايطي كه خواستههاي فرزند به افراط ميگرايد و والدين با آن مخالفت مينمايند. فرزند، به دليل تربيت عاطفي (نه تربيت عقلاني) روحية عدمدرك منطقي شرايط، نازپروري و كاهش دامنة استقامت، عصيان و طغيان نموده و همين امر موجب دوري او از والدين و اعضاي خانواده ميگردد كه نهايتاً ميتواند زمينة فرار از خانه را فراهم نمايد.
در اين شرايط مسائل بسيار كوچك به دليل پايين بودن آستانة مقاومت در نظر فرد بزرگ و غيرقابلتحمل جلوه ميكند. چنين فردي پس از فرار نيز اقدام خود را توجيه ميكند و با احساس عميق بيدادگري به متهم كردن اطرافيان ميپردازد و معتقد است فرار او در جهت احقاق حق از دست رفتة خود بوده است. اين وضعيت در بين طبقات مرفه و غني جامعه بيشتر مشاهده ميشود.
اگر در شبكة روابط اجتماعي اين مسئله را در نظر بگيريم فرد عضويت يافته در شبكههاي ناباب، ارزشهاي نادرست گروه از جمله نحوة مقابله و برخورد با امر و نهي والدين، نحوة مخالفت و به كرسي نشاندن خواستها و تمايلات نفساني در خانه را دروني ميكند و با دسترسي به فرصتهاي نامشروع، آنها را به مرحلة عمل ميرساند. در اين گروهها رفتار كجرو و نابهنجار بسيار عادي و روال شده است و بهعنوان ارزشهاي مدرن اشاعه ميشود و نگرشها و نصايح والدين بهعنوان ارزشهاي منسوخ محسوب ميشود. بر اساس تحقيقات حدود ۷۹ درصد از جوانان به همانندسازي با دوستان خود ميپردازند.
وسايل ارتباط جمعي:
رسانههاي نوشتاري و ديداري داراي كاركردهاي سهگانه از جمله اطلاعرساني هستند. زماني كه رسانهها موضوع فرار دختران را با ذكر تمام جزئيات منعكس ميكنند، در واقع افراد را نسبت به وضعيت افرادي كه شرايطي نامساعد و بغرنج خانه را تحمل نكردهاند، مطلع ميكنند و باعث ميشود كه آنها نيز همين عمل را در مواجهه با مسائل خانواده تكرار كنند. ضمن آنكه قبح مسئله تا حدّ بسيار زيادي در اذهان شكسته شده و بهعنوان يك عمل عادي جلوه مينمايد. از سوي ديگر، برخي از فيلمها و سريالهاي تلويزيوني مشوق فرار از خانه است. ترويج روحية استقلالطلبي غيرمنطقي در سنين نوجواني، عدمرعايت احترام به بزرگترها، حتّي نمايش فرار جمعي از جوانان، بدون نمايش صحيح پشيماني و ندامت آنها، ميتواند در شيوع اين پديدهها مؤثر باشد.
نقش رسانههاي جمعي، بهويژه ماهواره و اينترنت، در رواج بيبندوباري اخلاقي، مقابله با هنجارهاي اجتماعي، عدمپايبندي مذهبي و بلوغ زودرس نوجوانان در مسائل جنسي حائز اهميت است.
شهرنشيني:
بافت اجتماعي شهرهاي بزرگ و پيچيدگي روزافزون زندگي شهري، فرصت ارتكاب جرائم و رفتارهاي ضدّاجتماعي را فراهم ميكند. جاذبة شهرهاي بزرگ، رفاه، تجملات شهري و امكانات مادي، انگيزه در اختيار داشتن آنها و زندگي در اين محيط را مضاعف ميكند و سيل عظيم جمعيت با هدف يافتن شغل و دستيابي به امكانات فوق مهاجرت مينمايند و شهرهاي بزرگ را با خردهفرهنگهاي مختلف در هم ميآميزند و بدينترتيب پايبندي به آداب و رسوم كاهش مييابد و آزادي عمل فرد نيز بيشتر ميشود. گاهي همين سراب زندگي مرفه شهري و آزادي عمل دختران را بهسوي شهرها متواري مينمايد.
تغيير ارزشها:
انسانهاي دنياي امروز در چهار راه سرگرداني و تضاد ارزشها گرفتار آمدهاند و نميدانند به كدامين سو حركت كنند. از يكسو جامعه بستر نويني از ارزشهاي اجتماعي مدرن را مقابل ديدگان افراد قرار ميدهد و از سوي ديگر فرد را با بنبستهاي بسياري در دستيابي به اهداف جديد مواجه ميكند.
جوان امروز در اين شرايط با مشكل بحران هويت روبهروست. گاه آنچه كه اجتماع بهطور عملي به او ميآموزد با ارزشهاي خانوادگي سنخيتي ندارد و همين امر شخصيت او را دچار دوگانگي مينمايد. دختران امروز دچار درگيري با خويشتن ميشوند و براي فرار از اين حالت به شيوههاي مختلفي نظير فرار از خانه متوسل ميگردند.
مشكلات اقتصادي:
برخي از صاحبنظران مشكلات اقتصادي را علّت عمدة آسيبهاي اجتماعي ميدانند. البته اين به مفهوم نگرش تك عاملي در تبيين انحرافات نميباشد. به اعتقاد آنان عوامل اقتصادي در چگونگي زندگي فردي و اجتماعي تأثيرگذار است. فقر و توزيع ناعادلانه ثروت به همراه فقر فرهنگي زمينهساز انواع رفتارهاي نابهنجار ميباشد.
امروزه فشار و مشكلات اقتصادي، احتمال دو شغله بودن و اشتغال نانآوران خانواده در مشاغل كاذب يا غيرمجاز را افزايش داده است. همين مسئله منجر به كمتوجهي آنها نسبت به نياز جوانان، رفع مشكلات عاطفي - رواني و تربيت صحيح و شايستة آنها گرديده است.
ضعف نظارت اجتماعي:
با انگيزههاي فرار دختران از خانه در مييابيم كه اكثر آنان براي كسب استقلال و آزادي روابط در خارج از خانه اقدام به فرار كردهاند. اين بدين معناست كه جامعه ميزان نظارتهاي اجتماعي دولتي و مردمي را كاهش داده و آزادي بيقيد روابط زنان و مردان را افزايش داده است.
در حالي كه اين حدّ افراطي از آزادي مقبول بسياري از خانوادهها نيست. آنها به دليل همين فضاي نامناسب جامعه مجبور ميشوند رفتار و ارتباطات اجتماعي دختران خود را محدود كنند و اين محدوديت و كنترل دختران را با عقدههاي رواني مواجه مينمايد و آنان احساس خواهند كرد كه خانواده آنها را درك نميكند، در صورتي كه به عكس خانواده به دليل آيندهنگري و مصلحتانديشي فرزند ميكوشد دختر را از حيطة خطر دور سازد. برخي دختران به دليل حساسيتهاي رواني، دلسوزي والدين را به معناي سلب آزادي تعبير ميكنند و در نتيجه اقدام به فرار از خانه مينمايند.

پيامدهاي فرار دختران:
فرار دختران در واقع تعرض به قاعدة كهن و مرسوم زمانهاي ديروز و امروز است كه نه خانه را محل امن و آرامش و آسايش ميداند، نه محلي كه بايد از آن گريخت. اين تعرض و جدال جامعه را تحريك كرده و آشفتگيهاي خاصي را دامن ميزند. هنگامي كه دختري بهطور غيرمنطقي فرار ميكند، خود و پيرامونش يعني خانواده و جامعه را تا شعاعي وسيع به طرق مختلف در معرض آسيبها و خطرات زيادي قرار ميدهد. اين پيامدها در بعد فردي، خانوادگي و اجتماعي قابلبررسي است.
پيامدهاي فردي:
فرار آغاز بيخانماني و بيپناهي است و همين امر زمينة ارتكاب بسياري از جرايم را فراهم ميكند. دختران فراري براي امرار معاش به سرقت، تكديگري، توزيع مواد مخدر، مشروبات الكلي و كالاهاي غيرمجاز، روسپيگري، عضويت در باندهاي مخوف و كثيف اغفال و فحشاء اقدام ميكنند. برخي از اين دختران پس از فرار در ساختمانهاي متروكه، پارك و خانههاي فساد، شب را به صبح ميرسانند و از مكاني به مكان ديگر در حركت هستند، فقط براي آنكه بتوانند زنده بمانند. دختران فراري تمام پلهاي پشت سر خود را خراب و ويران ميكنند. ارتكاب به نوع جرايم و فساد اخلاقي موجب ميشود كه دچار انواع بيماريها و اختلالات رواني شوند و برخي از آنها به دليل سرافكندگي ناشي از تجاوزات دست به خودكشي ميزنند.
از ديگر پيامدهاي ناگوار فرار دختران، روسپيگري و ابتلاء به انواع بيماريها از جمله ابتلاء به ويروس HIV (عامل بيماري ايدز) ميباشد. هر چقدر مدت زمان فرار فرد طولانيتر باشد و با افراد بيشتري تماس داشته باشد، خطر ابتلاء به اينچنين بيماريها افزايش مييابد.
پيامدهاي خانوادگي:
فرار دختران ميتواند بزرگترين لطمه و ضربه براي حيثيت و شرافت خانوادگي فرد باشد. اين عمل اولاً نشانهاي از ناكارآمدي خانواده در تربيت فرزند، شكاف نسلي بين والدين و فرزندان و اختلافات خانوادگي است و ثانياً از آنجا كه فرجام و سرانجام دختران در اكثر موارد - چنانكه ذكر گرديد - گرفتار آمدن در دايره تنگ باندهاي فساد و فحشاء و ارتكاب جرائم اخلاقي است، لذا فرار به مفهوم لكه ننگ و بدنامي براي خانواده محسوب ميشود و بدين لحاظ است كه فرار دختران كمتر توسط خانوادهها گزارش ميشود و اغلب پس از بينتيجه ماندن جستجوها و تلاشهاي خانوادگي، فرار دختران با عنوان فقداني دختر يا دزديده شدن او به مراجع قضايي گزارش ميشود.
از طرف ديگر دختران فراري با درگير شدن در مسائل غيراخلاقي نميتوانند به خانواده باز گردند، مگر آنكه خانواده به اين نكته توجه نمايد كه عدم پذيرش فرد به معناي فرو غلتيدن هر چه بيشتر او در منجلاب فساد و تباهي است. در هر حال زندگي دختر فراري در صورت بازگشت به منزل نيز همراه با مشكلات مضاعف خواهد بود.
پيامدهاي اجتماعي:
جامعهشناسان معتقدند پديدههاي اجتماعي همچون حلقههاي زنجير به هم متصل و وابستهاند، بهطوري كه افزايش نرخ آسيبهايي چون طلاق، بيكاري، اعتياد، منجر به افزايش آسيبهايي نظير فرار دختران ميشود و نكتة قابل توجه آنكه فرار دختران از خانه به افزايش نرخ مفاسد اجتماعي منتهي ميگردد.
آسيبهاي اجتماعي از جمله، فرار همچون امراض و ويروسهايي هستند كه موجب ايجاد فضاي مسموم در جامعه ميشوند و ميتوانند ضمن لكهدار نمودن عفّت عمومي و شكستن حريمهاي اخلاقي، بهداشت رواني اعضاي جامعه را تهديد نموده و آسيب جدّي بر سلامت جامعه وارد نمايند.
از ديگر پيامدهاي فرار دختران اين است كه هزينههاي فراواني را بر دوش جامعه و دولت ميگذارد، بطوريكه اقداماتي نظير گزارشات فقداني دختر و شناسايي دختران فراري توسط نيروهاي چندگانه امنيتي، بازجويي و مراحل قضايي، ايجاد مراكز مختلف - مانند كانون اصلاح و تربيت و مراكزي كه قبلاً در زمينة سازماندهي دختران فراري، فعال بودند و نيز مسئوليت سازمان بهزيستي - كه تماماً هزينة هنگفتي را بر جامعه تحميل مينمايد.
نقد برخي عملكردها:
در چند سال اخير مراكز دولتي تحت عنوان خانه سلامت، خانه ريحانه و خانه سبز و ... براي كاهش آسيبهاي ناشي از فرار دختران و بازتواني آنها و ارجاع افراد به خانواده تأسيس گرديد و پس از چندي متوقف شد. در اين بخش به چند نمونه از اشكالات اين مراكز اشاره ميشود:
مؤسسين چنين مراكزي هرگز به ريشهها و علل فرار دختران توجهي نداشتند، بلكه در يك حالت انفعالي با پذيرش مسئله فرار دختران مأمني موقت را طراحي كرده بودند كه متأسفانه به دليل عدمسرعت در شناسايي دختران، عمدتاً دختران فراري پس از آسيبهاي فراوان به مراكز وارد ميشدند.
به راستي چرا چنين مؤسساتي با هزينههاي هنگفت و بدون كارشناسي و سنجش اشكالات احتمالي كار تأسيس ميشوند و بعد از مدت زماني منحل ميگردند؟!
پيشنهادات:
همانطور كه ذكر گرديد، دختران فراري از بين اقشار مختلف ميباشند و با انگيزهها و علل گوناگوني اقدام به فرار ميكنند و پيامدهاي فرار آنان خانواده و جامعه را تهديد ميكند. زمينههايي براي مقابله با اين مسئله وجود دارند، از جمله:
نظر به اينكه با استناد به اطلاعات و تحقيقات، بيشتر دختران فراري از بين خانوادههاي نابسامان بوده و اغلب فرزندان طلاق هستند، به كارگيري تمام تمهيدات براي پيشگيري و كاهش نرخ طلاق از طريق تقويت مراكز مشاوره ، تشويق به شركت در كلاسهاي آموزش حقوق و تكاليف زوجين قبل از عقد رسمي، ترغيب در مراجعه به مراكز مشاوره از طريق اهرمهاي دولتي و... ضروري است. نهايتاً چنانچه خانوادهاي به دليل اعتياد، مرگ والدين، بيكاري و بيماري همسر از هم گسسته شد، ميتوان خانواده را موظف نمود كه وضعيت حضانت و تربيت فرزندان را به سازماني كه از سوي دولت مشخص ميشود، گزارش نمايد و اين سازمان در رفع مشكلات فرزندان چنين خانوادههايي تلاش مينمايد و نسبت به رفع خشونتها و مشكلات اين خانوادهها اقدام نمايد.
از آنجا كه بسياري از دختران فراري (۷۰%) در سنين ۱۴ تا ۱۶ ساله و در دورههاي حساس نوجواني قرار دارند و با مشكلات متعدد خاص اين دوره مواجه ميباشند، لذا بخشي از پيشنهادات براي پيشگيري از فرار دختران معطوف به وزارت آموزش و پرورش ميباشد.
همچنين برخي ديگر از پيشنهادات مربوط به ساير عوامل اجتماعي است كه در كاهش فرار دختران دخيل ميباشد:
کلانشهری که در هر کوچه و خیابان و پارکش، خطری این دختران را تهدید می کند!همه این آمارها را دکتر مجید ابهری براساس پژوهشی که به تازگی انجام شده به تهران امروز اعلام کرده است. علاوه بر آن به گفته این متخصص علوم رفتاری و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی، «۸۵درصد از دختران فراری که در پایتخت زندگی میکنند، اهل شهری غیراز تهران بوده و عمدتا از استانهای ایلام، کرمانشاه، لرستان، مازندران و گیلان به تهران آمدهاند.» کارشناسان میگویند دختران فراری دروازه ورود جامعه به پدیده زنان خیابانی است.
پدیده ای که نوک پیکانش، سلامت جسمی و روانی جوانان ایرانی را نشانه رفته است. در حالی که همایون هاشمی رئیس سازمان بهزیستی در پاسخ به تهران امروز درباره مداخله در بحث دختران فراری و زنان خیابانی میگوید که «بیشتر ظرفیت مراکز نگهداری این زنان که زیر نظر سازمان بهزیستی بوده، خالی است»، سایر نهادها انگشت اتهام خود را به سوی سازمان بهزیستی نشانه رفتهاند. هاشمی میگوید:«نیروی انتظامی این زنان و دختران را به ما تحویل بدهد، اگر در مراکز ما تحت پوشش قرار نگرفتند، آن وقت چنین ادعایی صحیح است.» این در حالی است که دوسال پیش فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ اعلام کرد که نیروی انتظامی می تواند طی یک هفته تمام زنان خیابانی را جمعآوری کند به شرط آن که دستگاهی مسئولیت این گروه از زنان را به عهده بگیرد. سردارعزیزالله رجبزاده گفت:«پلیس فقط مسئول جمعآوری زنان خیابانی است و دستگاهی دیگر باید مسئولیت نگهداری از آنان را به عهده بگیرد اما هیچ سازمانی چنین مسئولیتی را عهده دار نمیشود.» دکتر ابهری در این باره میگوید:«متاسفانه جای خالی نهادهایی که باید به موازات نیروی انتظامی در این امر فعال باشند، مشهود است.ایجاد خانه ها و مراکزی امن از اهرمهای مقابله با این پدیده در کوتاه مدت است.»
از شیراز تا تفرجگاه های پایتخت
آرایش غلیظ صورتش مثل نقابی است که به صورت زده. ۱۷ سال بیشتر ندارد. میگوید اسمش پارمیداست. خودش میگوید که شیرازی است. با دوستانش آمده کوه! دو پسر جوان که انگار از سیگارهای لای انگشتانشان جدایی ناپذیرند. ناخنهای لاک زدهاش را ازجیبش بیرون میکشد. از گوشه جیبش یک نخ سیگار شکسته بیرون میزند. همه چیز را مسخره میکند. حتی عینک رهگذران را. میگوید:«۸ سالم بود که مادرم طلاق گرفت. خیلی زود ازدواج کرد و شوهرش دیگر اجازه نداد تا من و برادر ۴ سالهام را ببیند. پدرم معتاد است. کتکمان می زد. هیچ کس مرا از زیر مشت و لگدهای پدرم بیرون نمیکشید، نه عموهایم و نه مادربزرگم. میگفتند مثل مادرش است! یک روز می گذارد و می رود.» لبخند تلخی میزند. دیگر خبری از پارمیدایی که همه چیز را مسخره میکرد نیست. حرف زدن جدی درباره زندگی، پارمیدا را هم جدی کرده است:«پارسال بعد از اینکه مدرسه تمام شد مجبور بودم همه روز در خانه بمانم. یکی از مغازه دارهای محله گفت که میخواهد با من ازدواج کند. وقت رفتن به مدرسه با او آشنا شده بودم. یک روز بدون اجازه از خانه بیرون رفتم تا او را ببینم. اما عمویم اتفاقی ما را دید. آن شب خانه نرفتم.» از روزهایی برایم می گوید که در خیابان سرگردان بوده و مورد تعرض قرار گرفته است. اما او سرانجام سر از پایتخت درآورده است. دوستانش را با دست نشانم میدهد و میگوید:«چند روز پیش دوستان جدیدی پیدا کردم. فعلا شب ها را در خانه آنها می خوابم!»

دختران فراری حاصل خانواده های متلاشی
دکتر مجید ابهری متخصص علوم رفتاری در این باره به تهران امروز
می گوید:«از آنجا که شرایط محیطی مانند روز یا شب، سرما و گرما و … در افزایش بزهکاری تاثیر مستقیم دارد گرمای هوا بر سیر صعودی فرار از خانه نیز تاثیر دارد. »
به گفته او از نظر آسیب شناسی اجتماعی این تاثیر بر فرار پسران از خانه نیز وجود دارد اما چون خروج از خانه در مورد پسرانی که ۱۵ سال و بیشتر سن دارند دیگر فرار تلقی نمی شود، می توان پسران را از دختران به طور مجزا بررسی کرد.
او که خود از سال ها پیش برای اخذ مجوز و تشکیل نخستین مرکز جمع آوری و نگهداری دختران فراری تلاش هایی کرده است، در کالبدشکافی علل فرار دختران از خانه می گوید:«بر اساس پژوهش های میدانی عواملی چون داشتن والدین معتاد یا زندانی، تشنج خانوادگی و طلاق از جمله مهمترین عواملی هستند که بستر فرار دختران را
آماده میکنند.»
به گفته ابهری ۷۶ درصد از نوجوانان و جوانان بزهکار از جمله دختران فراری، فرزندان خانواده های متلاشی و متزلزل هستند. اما همه دختران فراری از خانواده های متزلزل نیستند. گاهی عشق های کاذب خیابانی و وعده ازدواج این دختران را بی خانمان میکند. دکتر ابهری در این باره میگوید:«بسیار دیده شدهاست که این دختران در دوران نوجوانی عاشق شده اند و به وعده های دروغین مردی اعتماد کرده اند که گذر زمان نشان داده قابل اعتماد نیست!»
او ادامه میدهد:«گاهی نیز با پایان یافتن امتحانات فرار از خانه اوج می گیرد. این به آن دلیل است که والدین با تهدید و تنبیه از فرزندان خود معدل های بالا و قبولی دررشته های ممتاز را می خواهند و فرزندان نیز به محض دریافت کارنامه از ترس عواقب بعدی فرار را بر قرار ترجیح می دهند. گذشته از آن گرم شدن هوا سبب سهولت اقامت در پارک ها وخیابان ها میشود.»
او با اشاره به آمار افزایش خانه های مجردی در بین پسران نیز
می گوید:«دختران فراری معمولا طعمه سودجویان می شوند. آن ها جایی را برای ماندن ندارند بنابراین مورد سوء استفاده قرار گرفته و به آنان تعرض می شود.
اگر تا به حال آن دختر از شرایط بدتر به هنگام بازگشت به خانه می ترسیده حالا دیگر فکر میکند که از این پس در صورت بازگشت جانش در خطر خواهد بود. بنابراین در این چرخه سیاه گرفتار می شود. خطر فساد اخلاقی و آسیب های ناشی از آن در روزهای نخست فرار از خانه به شدت این دختران را تهدید می کند.»
ابهری ادامه می دهد:«اگر در همان ۴۸ ساعت نخست فرار این دختران، نیروی انتظامی آنها را پیدا کند، قطعا از سقوط در منجلاب و فساد جلوگیری می شود.
چه چیز انتظار دختران فراری را میکشد؟
مبینا ۲۳ ساله و لاغر است. کراک هیچ چیز از زیبایی زنانه اش باقی نگذاشته. میگوید:«شوهرم معتاد بود. میگفت بروم برایش جنس بخرم. پول نداشتم. وادارم می کرد خانه های مردم کار کنم. قهر کردم رفتم خانه پدر و مادرم. پدرم هم معتاد بود. خواهر بزرگم با دو بچه طلاق گرفته و برگشته بود توی آن خانه. مادرم میگفت نان خور اضافی
نمی خواهیم. مجبور بودم برگردم!»
مبینا یک روز قید آن خانه را زده و دیگر برنگشته است. قید شوهری که فقط مایه عذابش بوده و قید پدر و مادری که به گفته خودش:«هیچ کاری برایش نکردند غیر از آنکه به دنیایش آوردند.» از اولین شبی که بیرون خانه گذرانده میپرسم. میگوید:«تا صبح چند بار به سرم زد که برگردم اما می ترسیدم برادر شوهرهایم مرا بکشند.»
از خاطرات تلخ زندگی اش میگوید. خاطراتی که انگار آنقدر در این دو- سه سال تکرار شده که دیگر آزارش نمیدهد.
از روزهایی که بی سرپناه بوده و به ناچار با مردی همراه شده که او را مورد تعرض قرار داده است. از روزهایی که گرسنه مانده و در سرما یخ کرده است.
یکی از همین شب ها در خانه ای برای اولین بار کراک را تجربه کرده است. می گوید:«نمیخواستم برای دیگران درس عبرت باشم. اما سرنوشتم این بود!»
در حالیکه مسئولان نیروی انتظامی معتقدند ظرف یک هفته امکان جمع آوری زنان خیابانی وجود دارد، مسئولان بهزیستی از خالی بودن مراکز نگهداری زنان خیابانی سخن میگویند.
ماهانه ۶۵ دختر از خانه فرار میکنند تا در فصل تابستان ۱۵ درصد بر تعداد دختران فراری افزوده شود.
زهرا 12 سال بیشتر ندارد، می گویند، سه سال پیش از خانه فرار کرده است و در این مدت در مرکز فساد مورد سوء استفاده و بهره کشی قرار گرفته و با این سن کم معتاد هم شده است!
بحث دختران فراری پدیده ای است که همواره وجود داشته و جوامع مختلف با این مشکل رو به رو بوده و هستند، اما متأسفانه طی سالهای اخیر علاوه بر اینکه آمار دختران فراری رو به افزایش گذاشته، سن آنان نیز کاهش یافته است.
اولین دیداری که با یک دختر فراری کم
سن و سال دارم در مرکز نگهداری دختران فراری است. زهرا 12 سال بیشتر ندارد،
می گویند، سه سال پیش از خانه فرار کرده است و در این مدت در مرکز فساد
مورد سوء استفاده و بهره کشی قرار گرفته و با این سن کم معتاد هم شده است!
● یک روز در زندان زنان
دیدار بعدی در مرکز مشاوره زندان وکیل آباد انجام می گیرد.
سمیه 15 ساله اولین دختری است که روبرویم می نشیند و قصه پر غصه زندگی اش را این گونه تعریف می کند:
12
ساله بودم که با یک پسر دوست شدم و از خانه فرار کردم. دو سال با او بودم
سپس دستگیر شدم و مرا تحویل خانواده دادند، اما دوباره فرار کردم.
از
او می خواهم در مورد علت فرارش بیشتر توضیح بدهد، آهی می کشد و می گوید:
طلاق...، نابسامانی خانواده، بعد ادامه می دهد: پنج ساله بودم که مادر و
پدرم از هم طلاق گرفتند. مادرم ازدواج کرد و پدرم سرپرستی من و برادرم را
که دو سال از من بزرگتر است، برعهده گرفت. کلاس اول راهنمایی بودم که با
پسری دوست شدم. می خواست با من ازدواج کند و حتی به خواستگاری ام هم آمد،
اما پدرم مخالفت کرد. من هم با او فرار کردم. پدرم به همه جا سر زد و عکسم
را به روزنامه ها داد و وقتی دستگیر شدم، مادرم می خواست مرا به پزشک
قانونی ببرد و به همین دلیل دوباره فرار کردم، آخر از پدرم خجالت می کشیدم،
اما این بار جایی نداشتم که بروم. در پارک با یکی از دختران فراری آشنا
شدم، او مرا به یکی از مراکز فساد برد. من که آب از سرم گذشته بود همان جا
پیش زنی به نام خاله سوسن، ماندگار شدم. و او مرا به انواع موادمخدر مبتلا
کرد. این اواخر کریستال نیز مصرف می کردم، با این اوصاف یک سال دیگر هم در
آن لجنزار بسر بردم تا اینکه محل تجمع ما لو رفت و همه ما را دستگیر کردند.
دومین
نفری که مددکار معرفی می کند 14 سال دارد و در حقیقت از خانه شوهر فرار
کرده است. خودش می گوید: پدر و مادرم هر دو معتادند، دو سال پیش از سر
ناچاری با مردی که هم سن پدرم بود، ازدواج کردم، اما اصلاً دوستش نداشتم و
همیشه منتظر فرصتی بودم تا از او جدا شوم و این فرصت را پسر همسایه به وجود
آورد.
سر راهم قرار گرفت و با چرب زبانی اغفالم کرد. یک شب بی سر و
صدا با هم فرار کردیم و به مشهد آمدیم، می خواستیم در یک هتل اقامت کنیم
که به ما مشکوک شدند و دستگیرمان کردند.
نفر بعدی هم فرزند طلاق
است. او که 12 سال بیشتر ندارد تا کنون چند بار از خانه گریخته است و
سرانجام نیز در دام باندهای فساد گرفتار شده و سر از زندان درآورده است.
● آمار تکان دهنده
براساس
تحقیقی که سال قبل بر روی 120 دختر با سابقه فرار از منزل در بهزیستی،
مراکز بازپروری و زندان صورت گرفته است 93 درصد این دختران سابقه دستگیری و
زندان پس از فرار را دارند.
بیش از 70 درصد دختران فراری از هفته اول مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند و میانگین سن آنها از 14 تا 20 سال است.
اکثر
این دختران چند روز پس از فرار جذب باندهای خرید و فروش موادمخدر و قاچاق
می شوند و از آنها برای توزیع موادمخدر و یا اعمال منافی عفت سوء استفاده
می کنند و برای اینکه فکر فرار و لو دادن اعضای گروه را به ذهن خود راه
ندهند، صاحبان و گردانندگان باندهای فساد آنان را وادار به مصرف موادمخدر
می کنند.
براساس تحقیقی که چندی پیش بر روی 200 دختر فراری صورت
گرفته، بیش از 40 درصد این دختران دارای سابقه اعتیاد هستند که حشیش و
تریاک عمده ترین مواد مصرفی بیش از 60 درصد دختران فراری را تشکیل می دهد.
● فقر، اعتیاد، تبعیض و تحقیر
رییس
انجمن مددکاری ایران معتقد است: دلایل زیادی برای فرار از منزل وجود دارد.
این دلایل هم اجتماعی است هم خانوادگی و مهم ترین دلیل آن فقر اقتصادی و
فرهنگی است و دیگر اینکه خانواده ها هیچ کدام به چگونگی درست رفتار کردن با
فرزندانشان وقوف کامل ندارند.
به گفته دکتر مصطفی اقلیما، در کنار
این عوامل باید تبعیضهای اجتماعی را نیز در نظر گرفت دختری که پدرش به دلیل
اعتیاد و یا هر مشکل دیگر در زندان به سر می برد از طرف دوستان و همسالان
مورد تحقیر قرار می گیرد، چگونه می توان روحیه تخریب شده این دختر نوجوان
را بازسازی کرد؟
از سوی دیگر بین دختران و پسران نوجوان در مواجهه با مشکلات تفاوت وجود دارد.
مشکلات
خانوادگی و تحصیلی برای دختران بیشتر از پسران تنش ایجاد می کند. دختران
بیشتر از پسران شکستهای زندگیشان را به ناتوانی خود نسبت می دهند، در حالی
که پسرها عدم موفقیتهای خود را در اثر مشکل بودن مسایل و عدم تلاش بیشتر می
دانند.
● ناتوانی حل مشکل
به گفته دکتر
زهرا حاج محمد کاشی جامعه شناس، نوجوانان به دلیل انگیزه های درونی دارای
روحیه مقاومت، پرخاشگری و تا حدی طغیانگر هستند.
چنین روحیه ای منجر
به نگاه رویایی و غیرواقعی آنان نسبت به آینده می شود و از آن جا که قادر
به حل مشکلات خود نیستند، از خانه فرار می کنند.
این کارشناس درخصوص
علت ورود این دختران به شهرهای بزرگ معتقد است: شهرهای بزرگ از دیدگاه این
نوجوانان دارای امکانات وسیعی است و با توجه به کثرت جمعیت، دختران فراری
در میان مردم گم می شوند و در نتیجه یافتن آنها توسط خانواده یا پلیس مشکل
است.
به گفته وی، بهترین راه حل برای مبارزه با پدیده فرار دختران،
از بین بردن فقر اقتصادی و فقر فرهنگی در درون خانواده هاست و نهادهای
مربوطه هم باید تلاش کنند تا مانع تبدیل این دختران به بزهکاران آینده
شوند.
● فقدان جو عاطفی سالم
سرهنگ سیدمحمد حسینی رییس اداره مشاوره و مددکاری فرماندهی انتظامی خراسان رضوی نیز در رابطه با این موضوع به گزارشگر ما می گوید:
به
نظر می رسد پدیده فرار دختران نسبت به سالهای گذشته رو به افزایش است،
البته در مورد این پدیده یا کاهش سن دختران فراری آمار معتبری وجود ندارد،
اما آنچه مسلم است فرار از منزل فقط مختص دخترها نیست، بلکه پسرها نیز به
این پدیده اجتماعی مبتلا هستند. به هر حال فرار دختران از دو بعد قابل
بررسی است، فردی و خانوادگی.
سرهنگ حسینی ابتدا این پدیده را از بعد
خانوادگی مورد بررسی قرار می دهد و در ادامه می گوید: براساس تحقیقاتی که
درخصوص این مقوله انجام شده اغلب دخترانی که دچار این مشکل می شوند متعلق
به خانواده هایی هستند که فقدان جو عاطفی سالم در خانواده آنان به چشم می
خورد و با آشفتگی و نابسامانی های متفاوتی از قبیل طلاق، اعتیاد و طلاق
روانی درگیرند و طبیعتاً دخترها با شرایط روحی روانی و حساسیتی که دارند
بیشتر از پسرها لطمه می خورند و واکنش نشان می دهند که یکی از این واکنشها
فرار از محیط خانه است.
اما از بعد فردی اگر بخواهیم دقیقاً این
مسأله را مورد بررسی قرار دهیم متوجه می شویم که دخترها به دلیل اینکه
زودتر از پسرها بالغ می شوند بحران دوران بلوغ را زودتر تجربه می کنند و
همین امر موجب می شود که حساسیت آنها در سنین پایین تر از پسرها ایجاد شود
از بعد دیگر هم در نتیجه خلاهای عاطفی که در کانون خانواده ها وجود دارد
این قبیل دختران تعلق خاطر و دلبستگی های افراطی به گروههای هم سن و سال
خودشان پیدا می کنند و در نتیجه به جای همانندسازی با والد هم جنسشان با
گروههای هم سن و سال خود همانند سازی می کنند و تحت تأثیر نابهنجاریهای
اجتماعی مرتکب خلافهای گوناگون از جمله فرار از منزل می شوند.
نکته
دیگر اینکه بیشتر دختران فراری هوش بهرشان از نرم جامعه پایین تر است، به
همین جهت برای حل مسایل و مشکلاتشان به شکل منطقی با قضایا برخورد نمی کنند
و در نتیجه برای عوض کردن محیط نابسامان و آشفته خودشان به یک محیط بهتر
اقدام به فرار از خانه می کنند که البته بعد از فرار در شرایط بسیار بدی
قرار می گیرند و تقریباً اکثر آنان مورد سوء استفاده های جنسی واقع می شوند
و مشکلاتی از این بابت برایشان به وجود می آید که حتی اگر زمینه بازگشت به
خانه برایشان فراهم شود، احساس می کنند پلهای پشت سر خود را خراب کرده اند
و دیگر نمی توانند برگردند و دچار درماندگی می شوند و در نهایت برای فرار
از بی پناهی و درماندگی در دام باندها و مراکز فساد می افتند و به اشکال
مختلف مورد بهره کشی قرار می گیرند.
این از بعد فردی است و تبعاتی
که خود فرد با آن درگیر می شود و بیشتر هم غیر قابل جبران است، اما از بعد
اجتماعی اگر در مراحل اولیه از بروز این پدیده پیشگیری شود، خیلی از
سازمانها و تشکیلات درگیر این معضل نخواهند شد، یعنی اگر سرمایه گذاری کنند
که کانون خانواده کانون سالم و مناسبی باشد طبیعتاً این مشکل بروز نمی کند
و بسیاری از سازمانهای حمایتی، قضایی، پلیسی و مراکزی که با این مشکل و
معضل رو به رو هستند درگیر این مسأله نخواهند شد و البته برای رسیدن به این
هدف سیاستگذاران و برنامه ریزان جامعه باید به کانون خانواده بیشتر توجه
نمایند و شرایطی ایجاد کنند که نوجوانان خیلی راحت بتوانند در مواقع بروز
مشکلات مختلف با منابع و مراکز مشاوره و مددکاری در ارتباط مستقیم باشند و
مشکلات خود را به شکل منطقی و مناسب حل و فصل نمایند.
حبیبالله مسعودی فرید در نشست خبری روز افزود: سند کنترل آسیبهای اجتماعی در ۲۷ استان تدوین و ارسال شده است و همچنین در ۳ استان نیز اقدامات نهایی آن انجام شده است و در برخی از استانها نیز آسیبهای اجتماعی تعیین اولویت شده اند.
به گفته وی، در این سند مشخص شده که تعداد دختران فراری در برخی از استانها مانند تهران و خراسان رضوی بیش از سایر استانها است که البته این دختران از استانهای دیگر به این استانها آمده اند.
وی گفت: در این سند اولویتهای کاری در زمینههای آسیبهای اجتماعی مورد نظر است به طوری که هر آسیب در هر استان متفاوت است.
مدیرکل امور آسیبدیدگان اجتماعی بهزیستی گفت:هماکنون استان تهران بالاترین میزان طلاق در کشور را دارد ضمن اینکه در سند کنترل آسیبهای اجتماعی استانی نگاه ویژهای به مسائلی همچون کودکآزاری بحث دختران فراری شده است.
فرید تاکید کرد: در شهرهای بزرگ، صنعتی و شهرهایی که حاشیه نشینی دارند و مکانهایی که کانون جمعیتی زیادی وجود دارد، آسیب اجتماعی نیز وجود دارد که در شهرهای مختلف متفاوت است.
وی در مورد ازدواج کودکان زیر ۷ سال نیز گفت: در این زمینه بررسیهای لازم انجام میشود، اما به نظر میرسد در سنین زیر ۷ سال شاید بحث محرومیت مطرح بوده است تا ازدواج رسمی که مدنظر است.
وی با اشاره به اینکه در سال جاری برای اولین بار برای آسیبهای اجتماعی بودجه اختصاص داده شده است گفت: برای کنترل آسیبهای اجتماعی ردیفی خاص اختصاص داده شده که به آسیبهای مختلف تخصیص داده می شود.

مدیر کل دفتر آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی تاکید کرد: به منظور ارائه خدمات سرپایی به هزار کودک در سال جاری یک میلیارد تومان اختصاص داده خواهد شد و همچنین برای توانمندسازی هر خانواده این کودکان ۶ تا ۸ میلیون تومان مورد نیاز است تا از ورود این کودکان به خیابانها جلوگیری شود.
فرید در مورد بیمه افراد دارای اختلال هویت جنسی نیز گفت: در سال به طور متوسط براساس آمارهای جهانی ۲۴ کودک متولد می شوند که ممکن است به دارای اختلال هویت جنسی دچار شوند به همین دلیل باید در همان زمان ابتدایی برای شناسایی این اختلال ، طرح غربالگری انجام شود.
به گفته وی، در طی دو سال گذشته هیچ اعتباری برای ارائه خدمات به این بیماران از سوی وزارت رفاه اختصاص داده نشده است اما در سال جاری مجددا قرار است کمیته رسیدگی به این بیماران مجددا تشکیل شود.
وی افزود: در سال ۸۹ در استانهای مختلف به ۱۴۱ مورد بیمار دارای TS و در سال ۹۰ نیز به ۱۱۶ بیمار کمک شد.
وی از راه اندازی سایت اورژانس اجتماعی خبر داد و گفت: قرار است برای هر کودک خیاباتی یک پرونده تشکیل شود.
۱۷ نفر که در یک باند سرقت و تشکیل لانه فساد دستگیر شده اند متهم هستند که دختران فراری و زنان را با فریب و نیرنگ به لانه فساد می کشاندند و مورد تعرض قرار می دادند.
فرمانده انتظامی مشهد با بیان این مطلب گفت: چند روز قبل زن جوانی که اهل یکی از شهرهای خراسان رضوی بود با مراجعه به کلانتری شهرک ناجا به ماموران انتظامی گفت: از شهرستان به مشهد آمدم و به دلیل این که جا و مکانی نداشتم در دام افراد خلافکاری گرفتار شدم. آن ها مدعی بودند که می توانند جای مناسبی را به من بدهند و به همین دلیل مرا به منطقه ای در شهرک صابر مشهد بردند اما روز بعد متوجه شدم که آن ها با ریختن مواد بیهوشی داخل چای مرا بیهوش کرده و مورد تعرض قرار داده اند. بقیه در ادامه مطلب …


یکی از موضوعاتی که در دوران نوجوانی به شدت برای فرد مهم می شود، ظاهرش است. براساس برهه سنی که نوجوانان در حال گذار از آن هستند، شناخت و پذیرفتن تغییرات جسمی یکی از مهم ترین دل مشغولی های آن هاست. تحقیقات مختلف نشان می دهد دختران در ۱۰ تا ۱۴ سالگی به طور محسوسی دچار ضعف اعتماد به نفس هستند، بنابراین مهم ترین کاری که والدین باید انجام دهند این است که اعتماد به نفس آن ها را افزایش دهند. آن ها با شناخت از فرزند خود می توانند توانمندی هایش را مدنظر قرار داده و الگوهای رفتاری مطلوب را در او ایجاد کنند. در این برهه از زمان بهتر است والدین برخی کارها را انجام دهند.




مرد گربه نما،شیطان زنده و صدها شکل و شمایل دیگر. اگر تا قبل از این اعتیاد به عملهای زیبایی درد برخی کشورها بود و خیلیها با تصور زشت بودن سراغ جراحیهای مختلف میرفتند حالا در کشورهای مختلف تلاش برای زشت کردن و ترسناک شدن در حال گسترش است!
نمونهاش مردی با نام مستعار کین توبال است که خودش را با کلی عمل و خالکوبی به شکل شیطان درآورده است. کین توبال برای زشت کردن خود هر چه میتوانسته هزینه کرده است. با عمل جراحی دو برآمدگی مانند شاخ در دو طرف پیشانی او قرار گرفتهاند،دو دندان نیش بلندتر از حالت عادی برای خودش دست و پا کرده و چشمهای قرمزش هم به تازگی حالت مورب پیدا کرده است. قیافه او به شکلی درآمده که بچهها در خیابان از او میترسند. اما او تنها کسی که در دنیا اکنون دست به چنین کارهایی میزند نیست. این مرد اصالتا کلمبیایی است و برخی رسانههای عربی گفتهاند رفت و آمدش در خیابانهای انگلیس در شب ممنوع شده است.
اصطلاح Body modification در حال حاضر برای همین آدمها استفاده میشود. آنچه به تغییر بدن مشهور شده مجموعهای از عمل جراحی،خالکوبی و کارهای دیگر است که شخص را به شکل دیگری درآورد. در اکثر موارد وضعیت به طوری پیش میرود که این آدمها که مشکلات روانی هم دارند دیگر شخص متفاوتی و غیر قابل شناسایی برای اطرافیانشان میشوند. عملها و خالکوبیهای صورت گرفته روی این افراد طوری است که دیگر بازگشت آنها به شکل عادی تقریباً ممکن است.
