ازدواج کنیم یا درس بخوانیم ؟

za4-1289

دختری هستم نوزده ساله دانشجوی سال اول دانشگاه هستم، مانند هر دختری در فکر ازدواج هستم و همواره در ذهنم این مطلب می گذرد؛ ولی از سوی دیگر من تازه دانشگاه قبول شده ام، و نمی خواهم موقیعت دانشگاه را از دست بدهم. این تعارض در درونم، من را رنج می دهد. از طرفی نیازی که به جنس مخالف در درونم احساس  می کنم، و همچنین جدا شدن از تحصیلات دانشگاهی را کمبود اجتماعی می دانم، چه کنم؟

شاید تعداد زیادی از دختران جامعه ما این پرسش را داشته باشند و به این تعارض مبتلا باشند. این امر علاوه مشکلات روحی وعصبی که در نسل جدید به وجود می آورد، سن ازدواج را بالا می‌برد. و بالا رفتن سن ازدواج، عواقب سوء آن را درپی خواهد داشت.

به نظر شما ازدواج کند یا تحصیل کدام مهم تر است؟ کدام را فدا کنند؟
قبل پاسخ به پرسش فوق، خوب است ساختار فکر و اعتقادی خود را بررسی کنیم. اگر ساختار فکری و اعتقادی من درست مطابق خلقت و فطرت انسانی من باشد آرامش می گیرم و به راحتی می توانیم مسایل زندگی خود را حل کنیم.

الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ «همان کسانى که ایمان آورده‏اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مى‏گیرد. آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مى‏یابد.» (الرعد: ۲۸)

با ذهن طوفانی امکان پیدا کردن راه حل درست نیست. ابتدا ما باید چارچوب های ذهنی خود را نظم بدهیم و سپس راه حل درست را انتخاب کنیم و عمل نماییم. ما مسلمانیم و معتقد به مبداء خلقت و معاد وبازگشت هستیم. اولین پرسشی که لازم است بکنیم، آن که من برای چه خلق شده ام؟ چرا به این دنیا آمده ام؟ هدف از زندگی در دنیا چیست؟

وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ « من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)! »(الذاریات : ۵۶ )

پس من به دنیا آمده ام تا بندگی خدا کنم و رشد بیابم و در دنیای آخرت تا ابدیت با توشه ای که برداشته ام بسر ببرم. خوب حال برگردیم به مشکل مطرح شده؛ «تحصیل یا ازدواج؟»

در این زمان تحصیلات دانشگاهی، نیاز فرد و جامعه است. به عبارت دیگر جامعه ما نیازمند به تعدادی از خانم های تحصیل کرده است. و همچنین شرایط دهکده جهانی، برای آن یک دختر همراه با پیشرفت جهانی باشد لازم است دارای تحصیلات دانشگاهی باشد. مدیریت زندگی در شرایط امروز، نیاز به کسب علم و آگاهی است.

ـ شما خودتان به ضرورت تحصیل دانشگاهی معتقدید؛ بنابراین آیا بر خلاف میل و نیاز خودم، به تحصیل خود ادامه بدهم وامر ازدواج به تأخیر بیاندازم؟
ـ شاید راه دومی باشد.
ـ آیا می شود ازدواج کرد و از تحصیل محروم نشویم؟
ـ بله می شود ازدواج کرد و ادامه تحصیل داد.
ـ چگونه؟
ـ با خواستگار خود شرط کنید که بعد ازدواج ادامه تحصیل بدهید.
ـ اول قبول می کنند و بعد از آن که وارد زندگی منکر می شوند و اجازه نمی دهند!
ـ البته گاهی اوقات این گونه است، ولی شما می توانید یکی از «شرایط ضمن عقد» خود را ادامه تحصیل قرار بدهید؛ پس از قبول بر مرد واجب است که شرایط ادامه تحصیل فراهم کند.

شاید ازدواج در بعضی موارد نسبت به تحصیل ارجحیت داشته باشد:
الف ـ خواستگاری که شرایط خوب و مناسب آمده است و فقط مشکل ادامه تحصیل زن است؛ خوب با خواستگار گفتگو کرده و در صورت پذیرفتن شرط ضمن عقد ادامه تحصیل، جواب مثبت بدهید و ازدواج کنید.

ب ـ نیاز به ازدواج در زن به گونه ای است خوف آن است که در پرتگاه های اشتباه و خطا قرار بگیرد و انسانیت خودم را ارزان بفروشم. در این شرایط هم لازم و ضروری است به خواستگاران اجازه بدهید بیایند.

لازم است به خانواده دختر نیز سفارشی داشته باشیم؛ و آن این که نسبت به نیاز های فطری فرزندشان توجه بیشتر داشته باشند. دختر با حیای زنانه اش شاید نتواند به راحتی نیاز خودش را به والدین خود منتقل کند؛ این والدین هستند که باید واقع بینانه به نیاز های فرزند خود دقت کنند. و در ازدواج فرزند دلبندشان قبل از آن که در شرایط غیر قابل جبران قرار بگیرد، در ازدواج اوتسریع و تسهیل نمایند.

به خواستگاران گرامی هم لازم است متذکر شویم که اگر شرط دختر را پذیرفته اید، در حد وسع خود در تحصیل همسر خود کمک و همکاری لازم را داشته باشند.
منبع:تبیان


رابطه دختر و پسر در جامعه دینی

دانشجوی سال آخرم، دو سال پیش با پسری در دانشگاه آشنا شدم، مشترکات زیادی از نظر فکری و سلیقه ای داشتیم در آغاز قرارمان ارتباط کلامی و تلفنی و گاهی دیدار در گوشه و کنار دانشگاه بود. بعد از مدتی این ارتباط در خارج از دانشگاه ادامه یافت گاهی در پارک و گاهی در سینما و … قرار ملاقات می گذاشتیم. از هر فرصتی برای تجدید دیداری استفاده می کردیم. روابط ما روز به روز عاطفی تر می شد. تا اینکه یک روز درباره ازدواج با من صحبت کرد. خیلی خوشحال شدم که او هم قصدش از این روابط (مثل من) ازدواج است. از آن روز به بعد گفتگوها و ارتباطات ما با هدفی مشخص و آرزوها و امیدها و قول و قرارها و اینکه کی و چگونه با خانواده مان در میان بگذاریم، چه تغییرات و تحولاتی در خود و زندگی آینده مان ایجاد خواهیم کرد.هیجان و نشاط با هم بودنمان بقدری ذهن و زندگی مرا به خود مشغول ساخته بود که به هنگام خواب و مطالعه کتابهای درسی و در جمع خانواده و دوستان و به هنگام خوردن غذا و تماشای تلویزیون حتی سر جلسات امتحانی یاد و نام و چهره و حرکات و حرفهای او در ذهنم مرور می شد. شب ها را به امید دیدار او صبح می کردم. حسابی دلبسته و وابسته شده بودم. با خانواده ها در میان گذاشتیم حالا به راحتی با هم ارتباط داشتیم چرا که هم هدفمان ازدواج بود و هم مجبور نبودیم پنهانی با هم رابطه داشته باشیم. گاهی به منزلشان می رفتم و خواهر و مادر همسر آینده ام از من پذیرایی می کردند. ماجرای دوستی مان را والدین او فهمیده بودند. و می دانستند که ما حدود دو سال با هم روابط عاطفی و پنهانی داشته ایم. زمان به سرعت سپری شد.

ادامه دوستی ها نه برای من و نه برای والدینم قابل تحمل نبود و می بایست از بلاتکلیفی خارج می شدم. با درخواست من قرار شد جلسه خواستگاری برگزار شود. روز موعود فرا رسید. از چند روز پیش با خوشحالی و شادابی تدارک دیدیم. همه چیز آماده بود. صدای تیک تاک ساعت منزلمون با ضربان قلبم مسابقه گذاشته بودند. شور و هیجان وجودم را در برگرفته بود. صدای زنگ تلفن طبق معمول مرا به سوی گوشی تلفن پرتاب کرد. دوست پسر سابقم را، حالا به عنوان همسر آینده و همیشگی تداعی می کردم. صدای او بود با شور و شیدایی تمام پرسیدم پس کجایید. چرا دیر کردید؟ با ناله ای سرد گفت: والدینم با ازدواج ما مخالفند تمام وجودم سرد شد. دست و پایم نای حرکت نداشتند. با صدای لرزان گفتم: چرا چی شده؟ گفت: مادرم میگن دختری که حدود دو سال با تو دوست بوده و گاهی تا ساعاتی از شب را در پارک و سینما و کوچه و خیابان بوده و روابط احساسی و عاطفی داشته از کجا معلوم با دیگران هم نداشته و نخواهد داشت.

عدم تعریف روابط سالم و هدفمند بین گروههای غیر همجنس با تأکید بر رویکرد دینی و فرهنگ بومی و ملی، موجب تنش ها و تلخی های آزاردهنده بین اعضای خانواده بخصوص بین والدین و فرزندان نوجوان و جوان و نیز بروز آسیب‌هایی نظیر فرار دختران و پسران از خانه، ازدواج های ناموفق، دوستی های ناسالم دختران و پسران، احساس شکست و ناکامی در فرآیند این نوع دوستی ها و بدنبال آن گسترش اعتیاد، خودکشی، افسردگی، افت تحصیلی و دهها معضل و مشکل دیگر در بین لایه های مختلف اجتماع گردیده است.

او به گونه ای صحبت می کرد که گویی با شکی که والدینش در دلش کاشته بودند، دلزده و نگران شده بود. گوشی را گذاشتم از آن روز لحظه ای روی خوش ندیدم. هر روزم اشک بود و ناله و گوشه گیری و از هیچ چیز لذت نمی بردم. هر کس به من می رسید سرزنشم می کرد. یاد حرفهای عاشقانه و هدیه ها و وعده ها و قرارها و با هم بودنها و خنده ها و شادیهایی که طی دو سال با هم داشتیم عذابم می داد. دچار افت تحصیلی شدم. ادامه تحصیل برایم ممکن نبود. دوستانم از من فاصله گرفتند. حوصله هیچ کس را نداشتم. نسبت به نماز و حجاب سست بودم، سست تر شدم. و امروز از آن همه شادی و نشاط و هیجان و گفتگوهای طولانی با او غم و اندوه و دلشوره و احساس حقارت و تنهایی برایم باقی مانده بود.

این ماجرای تلخ، یکی از هزاران نمونه ای است که همه روزه در گوشه و کنار جامعه بزرگمان روی می‌دهد، چرا؟

چرا مشاوران، شاهدان، و پدران و مادران این همه داستانها و سریال های تلخ و تکراری را در زندگی دیگران و اطرافیان خود شاهدند، بدون اینکه پند و عبرتی برای گروههای بعدی باشد، باز از همان سوراخی گزیده می شوند که گروههایی قبلی گزیده شده‌اند. بیایید با هم مروری کوتاه داشته باشیم به آثار و عوارض اینگونه روابط، و نیز بازکاوی روابط گروههای غیر همجنس، باشد که زمینه های پیشگیری از حوادث تکراری مذکور فراهم آید.

پیامدهای روابط دختران و پسران

یکی از پیش نیازها و کلیدهای موفقیت و آرامش در زندگی، آشنایی با روانشناس زندگیی ارتباطات و آگاهی از فنون و تکنیک های ارتباطی با گروههای مختلف اجتماعی بویژه گروه غیر همجنس می باشد.

عدم تعریف روابط سالم و هدفمند بین گروههای غیر همجنس با تأکید بر رویکرد دینی و فرهنگ بومی و ملی، موجب تنش ها و تلخی های آزاردهنده بین اعضای خانواده بخصوص بین والدین و فرزندان نوجوان و جوان و نیز بروز آسیب‌هایی نظیر فرار دختران و پسران از خانه، ازدواج های ناموفق، دوستی های ناسالم دختران و پسران، احساس شکست و ناکامی در فرآیند این نوع دوستی ها و بدنبال آن گسترش اعتیاد، خودکشی، افسردگی، افت تحصیلی و دهها معضل و مشکل دیگر در بین لایه های مختلف اجتماع گردیده است.

گروه دوم، دختران و پسرانی هستند که نه برای ازدواج که صرفاً برای به اصطلاح دوستی و گذران اوقات فراغت و ارضاء نیازهای عاطفی خود و کسب تجربیاتی نو و تزریق شور و نشاط و هیجان به زندگی تکراری، به طرح دوستی و رابطه می پردازند.بنابراین بازکاوی و تبین روابط دختران و پسران یکی از ضروریات بسیار مهم جامعه امروز ما به شمار می آید.

سه نوع رابطه

در یک تقسیم بندی کلان سه نوع رابطه در جامعه امروز مابین گروههای غیر همجنس مشاهده می شود:

۱- گروهی که بدون شناخت از مهارتهای ارتباطی و صرفاً با انگیزه های عاطفی، احساسی و البته با هدف ازدواج وارد عرصه روابط با جنس مخالف شده و با انگیزه‌ی شناخت بیشتر و آمادگی بهتر برای زندگی برتر! بر گستره و گرمی روابط می افزایند. و در این مسیر دیدارهای روزانه، گفتگوی تلفنی شبانه، پیامک‌های مستمر عاشقانه! و آرزوها و رؤیاهای کودکانه همه ذهن و زندگی دو طرف بخصوص، دختران را که عاطفی‌تر و زود باورترند را در برگرفته و در توهماتی افسانه ای فرو می غلتند. اما دیری نمی پاید که واقعیت ها چهره خشن خود را نمایان ساخته و واقعه تلخ مذکور بارها و بارها تکرار می شود.

فرایند معیوب مذکور زمانی رخ می دهد که دختر و پسر می توانند بدون طی کردن راههای پرخطر، بعد از تحصیل شرایط ازدواج، از طریق یک رابط واسط مجرب و متعهد که ازدواج کرده و در روابط زناشویی، فردی موفق و خوشبخت می باشد استفاده کرده و به راحتی می توانند فرد را هم تا حدّ هشتاد درصد شناسایی کنند. بدون اینکه دامنه حرارت علاقه و شور و هیجان ارتباط بین آنها گسترش یافته و دلبستگی موجب به حاشیه رانده شدن عقل در تصمیم گیریها شود؛ همسر آینده خود را بهتر و دقیق مورد شناسایی قرار دهند. البته بعد از شناخت کلیات و تأیید رابط و واسط و خانواده شان، در نشست ها و روابط سالم و آشکار (و نه پنهان) در منزل و منظر والدین دختر، جزئیات هم روشن شده و گام های محکم و مطمئن خود را به سوی ازدواجی پایدار و ماندگار و عشقی مبتنی بر عقل (و نه احساسی ناپایدار و کودکانه) بر می دارند.

۲- گروه دوم، دختران و پسرانی هستند که نه برای ازدواج که صرفاً برای به اصطلاح دوستی و گذران اوقات فراغت و ارضاء نیازهای عاطفی خود و کسب تجربیاتی نو و تزریق شور و نشاط و هیجان به زندگی تکراری، به طرح دوستی و رابطه می پردازند.

این گروه ممکن است روزهای آغازین نسبتاً خوشی را با هم سپری کنند. اما وابستگی و علاقه ی توأم با تماسهای تلفنی، پیامک های مهیج و گفتگوها و دیدارهای پرخاطره تبادل هدایا و احساسات، این دوران را به فرآیندی غیرقابل بازگشت تبدیل نموده و دختر و پسر بدون تماس با یکدیگر (به شکل‌های مختلف) دچار نوعی احساس کمبود، کلافگی، بی حوصله شده و استرس و اضطراب و نگرانی، خوراک روزانه شان می شود.

پسر جوانی بعد از مواجه شدن با مخالفت والدین دوست دخترش برای ادامه ارتباط و انجام ازدواج با پاشیدن اسید به روی دختر ساده لوح (که او را عاشق خود می دانست) زندگی و زیبایی او را لگدمال کرد.

این گروه بدلیل غیر همجنس بودن نمی توانند برای همیشه دوستی خود را ادامه بدهند. چرا که بعد از ازدواج پسر یا دختر با فرد دیگری، قطع رابطه قطعی شده و طرفی که شاهد این ازدواج است، دنیایی پر از درد و حسرت و اندوه و احساس حقارت خواهد داشت. و آنکه ازدواج می کند، گاهی همسرش را با دوست غیرهمجنس خود مقایسه نموده، بین آن رؤیاهای شیرین و این واقعیت های نسبتاً تلخ و گزنده، گرفتار شده و زندگی را بر خود و همسرش تیره و تاریک نموده و با مرگ عاطفی(طلاق غیررسمی) هم آغوش می شوند.

هر چه دوستی های قبل از ازدواج بیشتر و گسترده تر، درگیریها و تنش های بعد از ازدواج بیشتر، پس هیچ آدم عاقل و دوراندیشی به دوستی ها و در واقع دشمنی های قبل از ازدواج تن نمی دهند. این گروه نیز همچون گروه اول از نظر فعالیت های درسی دچار افت تحصیلی شده و به لحاظ روحی و روانی از بی ثباتی و ناآرامی و افسردگی رنج می برند. خوشی های کودکانه ی خیابانی. و تلفنی و … به سرعت به پایان می رسد و زمستانی سرد و پر درد و حسرت فرا می رسد. از نظر اجتماعی نیز بین دوستان، آشنایان و خویشان، شکست سختی را متحمل شده و نگاه دیگران به این گروه، نگاهی توأم با بی اعتمادی و بدبینی خواهد بود.

به لحاظ اخلاقی بی مبالات و نیز در بعد اعتقادی دچار تردید و دودلی در انجام فرایض دینی می شوند. چرا که همواره احساس گناه (رابطه عاطفی، شخصی، تحریک آمیز با نامحرم از نظر شرعی حرام و از نظر روانشناختی باعث خود کم بینی و بی ثباتی و استرس می شود) نموده و خود را در انجام تکالیف شرعی، سست و شکست خورده تلقی می کنند.

۳- گروه سوم دختران و پسرانی هستند که دوران خوش دوستی های قبل از ازدواجشان بسیار وحشتناک‌تر و سیاه‌تر به پایان می رسد. که در این اجمال (به جای نقل دهها حادثه و رویداد واقعی که در آرشیو نگارنده پرونده پر حجم و سنگینی را تشکیل داده است) پیامدهای شوم و ناگوار این نوع دوستی ها را با تأکید بر خلاصه چند نمونه حادثه مرور می کنیم.

* دختری بعد از افشا شدن اهداف پلید دوست پسرش! تصمیم به قطع رابطه می گیرد. اما پسر با تهدید، خواهان ادامه روابط می شود. دختر امتناع می کند. پس با همدستی دوستانش، دوست دخترش را ربوده و یک هفته در زیر زمین منزلی مورد آزار و اذیت قرار داده و رهایش می کنند و از تمامی صحنه ها عکس و فیلم گرفته و دخترک را تهدید می کنند که اگر ماجرا را با کسی یا کسانی در میان بگذارند و دردسر ایجاد کند، با تکثیر و توزیع تصاویر مذکور در سطح محله و شهر، آینده اش را به تباهی می کشند. این، همان کسی بود که روز و شبی را بدون ارسال پیامهای عاشقانه و دیدارهای عاشقانه! با دوست دخترش سپری نمی کرد. قلب های تیرخورده و هدایای گاهی گرانقیمت و گردش ها و تفریح های پر از احساس و هیجان را از اصلی ترین برنامه های زندگی خود می دانست.

سرقت از اموال والدین و خویشان برای تأمین مخارج دوستی های خیابانی و پنهانی، بازی کردن با احساسات دختران ساده لوح و خوش باور با وعده ازدواج (پسر جوانی به ۵ دختر وعده ازدواج داده و از هر ۵ نفر مبالغی را به سرقت برده و صدمات حیثیتی به آنان وارد ساخته)، قتل های خانوادگی از دیگر عوارض و پیامدهای تلخ و ناگوار روابط دختران و پسران و دوستی های قبل از ازدواج است که همه روزه در جامعه روی می دهد.

* پسر جوانی بعد از مواجه شدن با مخالفت والدین دوست دخترش برای ادامه ارتباط و انجام ازدواج با پاشیدن اسید به روی دختر ساده لوح (که او را عاشق خود می دانست) زندگی و زیبایی او را لگدمال کرد.

* دختر جوانی، بعد از مطمئن شدن از اینکه دوست پسرش با دختر دیگری طرح دوستی ریخته. در پی تعقیب برآمد، آنان را در پارکی در حال قدم زدن دیده به خانه بازگشت درِ اطاقش را از داخل قفل کرد و گاز شهری را باز کرد و …

* خانم جوانی با نگارنده (به عنوان مشاور خانواده) تماس گرفت و گفت: بر اساس توصیه ها و گفته های شما و معیارهایی که برای انتخاب همسر به من داده بودید. با جوانی با فرهنگ و با اصالت ازدواج کردم دو سالی است که با هم زندگی می کنیم. زندگی خوب و خوشی داریم. امّا چند روزی است که زندگی آرام و شیرینم در گرداب ناآرامی و تلخی فرو افتاده است. سر و کلّه دوست پسری که قبل از ازدواج با او مدتی رابطه عاطفی و کلامی داشتم، پیدا شده و با تهدید و ارعاب می گوید اگر با من نباشی تمامی خاطرات و با هم بودن هایمان را به همسرت خواهم گفت، چه کنم؟

سرقت از اموال والدین و خویشان برای تأمین مخارج دوستی های خیابانی و پنهانی، بازی کردن با احساسات دختران ساده لوح و خوش باور با وعده ازدواج (پسر جوانی به ۵ دختر وعده ازدواج داده و از هر ۵ نفر مبالغی را به سرقت برده و صدمات حیثیتی به آنان وارد ساخته)، قتل های خانوادگی از دیگر عوارض و پیامدهای تلخ و ناگوار روابط دختران و پسران و دوستی های قبل از ازدواج است که همه روزه در جامعه روی می دهد.

این دوستی ها چه به ازدواج منجر شود و چه به جدایی ختم شود در هر دو صورت آثار و عوارض تلخ و گزنده و سیاهی را در بر دارد. لذا هیچ آدم عاقلی به صرف گذران چند روز به اصطلاح خوش امروز، فرداهای خود را تیره و تباه نمی کند.

منبع:تبیان

عکس های سوژه های طنز و خنده دار ایرانی

ﺗﻮ ﺭﺍ ﺻﺮﻑ ﻣﮯ ﮐﻨﻢ!

ﺁﻫﺎﮮ ﻫﻤﯿﺸﮕﮯ ﺗﺮﯾﻨﻢ!

ﺗﻤﺎﻡ ﻓﻌﻞ ﻫﺎﮮ ﻣﺎﺿﮯ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﺒﺮ..

ﭼﮧ ﺩﺭ ﮔﺬﺭ ﺑﺎﺷﮯ ﭼﮧ ﻧﺒﺎﺷﮯ ﺑﺮﺍﮮ ﻣﻦ ﺍﺳﺘﻤــــــــــــــــــــــﺮﺍﺭﮮ ﺧﻮﺍﻫﮯ ﺑﻮﺩ..

ﻣﻦ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺻﺮﻑ ﻣﮯ ﮐﻨﻢ!...


نوشته نـﯠشـ؁ـﮯن نـﯠشـ؁ـﮯن اجی گلم

ادامه مطلب

ادامه نوشته

آسيب‌شناسي اجتماعي

▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀
آیا صــرفا آزادی کہ خـواستار آن هســتیم ، ایــــن هستش ؟!

▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀
1. خیـــر

2. بعــلہ

▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀

عکس هایی از جمع آوری دختران بد حجاب تهرانی + دانشگاه آزاد

تصاویری از اوج بدحجابی دختر دانشجو در تهران


ادامه نوشته

علت بد لباسی دختران تهرانی! +عکس

پس از نیروی انتظامی، سازمان جوانان هم وارد حوزه زنان دارای پوشش نامناسب شده و جملات زیر بخشی از نتایج پژوهش سازمان جوانان است که به بررسی «الگوهای اکتشافی پیش بینی کننده سبک پوشش دختران و زنان تهرانی» پرداخته است. در این نظرسنجی به نکات جالبی برمی خورید، از جمله آن که دختران با پوشش […]



ادامه نوشته

تصاویری از بی بند و باری در دانشگاه آزاد

به گزارش دانشجو، اینجا دانشگاه است، دانشگاه آزاد اسلامی؛ همان دانشگاه اسلامی که هدف مسئولان است و همواره برای رسیدن به آن تاکید می کنند؛ اینجا دانشگاه آزاد اسلامی است.

همان دانشگاهی که قرار بود مواد تحصیلی دانشگاهی خود را با توجه به حوزه های علمیه تامین کند.

همان دانشگاهی که قرار بود فضایی اسلامی داشته باشد.

اینجا دانشگاه است؛ همان جا که باید علم آموخت و آن را برای تعالی جامعه اسلامی به کار گرفت، اما این عکس ها تمامی این حرف ها را نقض می کند.

عکس های زیر از یکی واحدهای دانشگاه آزاد گرفته شده که وضعیت اسفبار حجاب در این دانشگاه را نشان می دهد.

البته فضای دانشگاه دولتی هم وضعیت بهتری در حوزه حجاب ندارد.

از جامعه دانشگاهی اسلامی به خاطر انتشار این عکس ها عذرخواهی می کنیم.


پارسی من | تصاویری از بی بند و باری دانشجویان در دانشگاه آزاد


ادامه نوشته

فرق بین دختر ها و پسر ها ( طنز خواندنی )

terry

- دختر ها خیلی دوست دارند جای پسر ها باشند اما پسر ها اصلاً دوست ندارند جای دختر ها باشند
۲- اگر یه دختر یک مشکل غیر قابل حل داشته باشه از خونه فرار میکنه اما یه پسر اگر یک مشکل غیر قابل حل داشته باشه اعضای خانواده اش رو از خونه فراری میده
۳- یه دختر اگر دو تا مشکل غیر قابل حل داشته باشه خودکشی میکنه اما یه پسر اگر دو تا مشکل غیر قابل حل داشته باشه اعضای خانواده اش رو میکشه
۴- یه پسر اگر ۳ تا مشکل غیر قابل حل داشته یه هفته افسرده میشه بعد با ۳ تا مشکل کنار میاد و زندگیش رو میکنه اما تا کنون دختری که ۳ تا مشکل داشته باشه دیده نشده چون همشون در مرحله دو تا مشکل خودکشی میکنند و به سه تا نمیرسه مشکلاتشون
۵- دخترا از پسرا موهاشون کوتاهتره
۶- دخترا می خوان سر پسرا کلاس بزارن اما در نهایت سر خودشون کلاه میره ولی پسرا می خوان سر هر موجود زنده ای که میبینن کلاه بزارن و در نهایت موفق میشن
۸- نقطه قوت پسرا چشماشونه اما نقطه قوت دخترا چشم و گوش ابرو و دماغ و دهن و ………هست
۹- دخترا با اینکه بیشتر از پسرا قوانین راهنمایی و رانندگی رو رعایت میکنن اما خیلی بیشتر از پسرا تصادف میکنن و در هر تصادف رد پای یک دختر به چشم می خوره
۱۰- دخترا فکر می کنن بهترین راه برای داشتن یک رابطه خوب و مداوم صداقت و راستگویی هستش ولی پسرا مطمئن هستند بهترین راه دروغگویی و گرفتن سوتی از طرف مقابله
۱۱- دختر ها از درس و مدرسه بیزارند ولی پسر ها از درس و مدرسه فراری هستند
۱۲- پسر ها به هم حسودی نمی کنن اما دخترا به هم حسودی می کنن
۱۳- اگر برادرتون دوست دختر داشته باشه شما سعی می کنید با اون دختر آشنا بشید ولی اگر خواهرتون دوست پسر داشته باشه شما قسم می خورید! که هم پسره و هم خواهرتون رو سر به نیست کنید
۱۴- دختر ها زیر بار حرف زور میرن اما پسر ها خودشون حرف زور میزنن
۱۵- دخترا زندگی مشترک رو در عشق و صفا و صمیمیت می بینن ولی پسر ها در غذا
۱۶- اگر یک دختر در یک جمع سوتی بده تا آخر دیگه هیچ حرفی نمیزنه اما پسر ها در یک چمع فقط سوتی میدن
۱۷- یک دختر اگر ۲۴ ساعت با دوست پسرش صحبت نکنه افسرده میشه اما یک پسر اگر ۲۴ ساعت با دوست دخترش صحبت نکنه با اون یکی دوست دخترش صحبت میکنه
۱۸- پسر ها میدونن جنبش فمنیسم چیه واسه همین ازش متنفرن ولی دختر ها نمیدونن جنبش فمنیسم چیه واسه همین طرفدارشن
۱۹- یک دختر اگر با دوست پسرش به هم بزنه دیگه با هیچ پسری دوست نمیشه اما یه پسر اگر با دوست دخترش به هم بزنه با ۳-۴ تا دختر دیگه دوست میشه
۲۰- یک دختر اگر توی خیابون پسری ازش بپرسه ساعت چنده میگه:ساعت ۷٫اما یه پسر اگر یه دختر ازش ساعت بپرسه میگه :ساعت ۷ و ۲ دقیقه و ۲۴ ثانیه,اینم شماره تلفن من ….. سر ساعت ۹ منتظر تماستم
۲۱- اگر یه دختر به یه پسر نگاه کنه , پسره فکر می کنه که خیلی خوش تیپه ولی اگر یه پسر به یه دختر نگاه کنه دختره فکر میکنه که پسره چقدر بی چشم و رو هستش
۲۲- دختر ترشیده میشه اما پسر بلعکس رسیده تر میشه
۲۳- بعد از خوندن این مطلب پسرا اول ۲ دقیقه فکر میکنن تا مفهوم مطلب رو بفهمند و چون بعد از دو دقیقه نمی فهمند می زنن زیر خنده و میگن خیلی باحال بود اما دخترا بعد از خوندن این مطلب ۲ ساعت حرص می خورن و فکر میکنن به شخصیت دخترا توهین شده و در نهایت چون مفهوم این مطلب رو نفهمیدن به نویسنده اش میل میزنن و فحش میدن


فقط دخترها بخوانند/دوست پسر آری یا خیر؟!


غیر از فرهنگ منحرف غرب آن هم در دهه های اخیر، در تمامی فرهنگ ها و ملت ها، ارتباط میان زن و مرد بیگانه کم وبیش نابهنجار و غیرمتعارف شمرده می شود. از اقوام باستانی گرفته تا ادیان گوناگون و جوامع بشری امروزی، هرکدام قوانین و ضوابطی را برای ارتباط بین زن و مرد درنظر می گیرند و تعامل خارج از آن ضوابط را ممنوع می دانند. دین زندگی آموز اسلام نیز در این زمینه احکام و مرزهای ویژه ای ترسیم کرده است. اسلام روابط بین دوجنس مخالف را در چارچوب خانواده جایز و خارج از آن را سبب انحراف اخلاقی و فساد فردی و اجتماعی می داند. البته این سخن به معنای عدم حضور اجتماعی زنان و ارتباط های متعارف و ضروری کاری، علمی، فرهنگی و... نیست. بلکه در مواردی است که رابطه زن و مرد بیگانه از روابط عادی خارج شده و به سوی دوستی و گفت وگوهای طولانی کشیده شود.

 

آرمان ها و انگیزه ها

 

آمارها همگی از فرجام ناخوب دوستی های میان دختر و پسر خبر می دهند؛ بیشتر دختران، با هزاران احساس و آرزو و امید با پسری دوست می شوند و با خود می اندیشند که این جوان عاشق مرا خوشبخت خواهد کرد یا می پندارند پسری که به آن ها ابراز علاقه کرده همان فرد ایده آل و رویایی آرزوهای آن هاست؛ غافل از این که در بیشتر پسران انگیزه دوستی و ارتباط، حس کنجکاوی، رقابت جویی، فخرفروشی در میان دوستان، ارضای شهوات و خوش گذرانی است. چه بسا اگر پسری هم از روی صداقت با دختری دوست شود، معلوم نیست ایا ویژگی های اخلاقی و دینی و خانوادگی مناسبی داشته باشد یا نه.

 

واقعیت و حقیقت

 

طبق آمارهای به دست آمده فقط چهاردرصد دوستی های میان دختر و پسر به ازدواج منتهی می شود. که البته بیش تر همین چهاردرصد هم به طلاق می انجامد. تعداد اندکی که بر پایه دوستی های خیابانی زندگی مشترک تشکیل داده اند، تا یکی دو سال احساس خوشبخت کرده اند، ولی در نهایت، در پیچ و خم زندگی به کاستی های یکدیگر پی برده و این نکته را دریافته اند که ازدواج بر پایه عشقی گذرا و هیجانی چنین پیامدهایی دارد؛ در حقیقت علاقه شدید ابتدایی در آغاز دوستی به آنان اجازه نمی دهد تا عیب های یکدیگر ببینند.

 

دختران غافل

 

بررسی ها نشان می دهد یکی از مهم ترین عوامل فرار دختران از خانه، دوستی و ارتباط با جنس مخالف است. تحقیقات نشان می دهد که بیش از شصت درصد دختران فراری پیش از فرار، دوست پسر داشته اند و بیش تر این دختران به وسیله همین دوستان اغفال شده اند شگفت این جاست که دختران فراری و گرفتار، یا نام واقعی دوست پسر خود را نمی دانند یا اگر هم می دانند به خیال خود برای وفاداری نام او را فاش نمی کنند و در خیال واهی خود، بر این باورند که دوست پسرشان به سراغ آنان خواهد آمد.

 

پسران بد!

 

شاید به طور کلی بتوان گفت این پسران هستند که برای نخستین بار به صورت مستقیم با دخترها ارتباط برقرار می کنند، اما روش های این ارتباط متفاوت است روش هایی هم چون:

 

1. آشنایی به وسیله یکی از دوستان هم جنس

 

2. آشنایی اتفاقی از طریق تلفن، پارک،...

 

3. زیر فشار تحقیر دوستان بر ناتوانی در جلب نظر یک پسر و همسان سازی با همسالان

 

4. ...

 

بنابراین تحریک و ترغیب هم سالان را می توان یکی از عوامل مهم این ارتباط ها دانست. در ادامه به چند نمونه حقیقی از این ارتباط ها اشاره می کنیم:

 

نمونه اول

 

رؤیا دختری شانزده ساله است که به همراه دوست پسر خود از یکی از شهرستان ها به تهران آمده، و در ترمینال جنوب تنها و بی سرپناه دستگیر شده است.

 

از او می پرسم که برای چه به تهران آمدی؟

 

می گوید: با نامزدم! آمدیم تهران عقد کنیم و با هم کار کنیم و زندگی خوبی را درست کنیم. می گویم: از نامزدت خبر داری؟ می دونی الان کجاست؟

 

درحالی که گریه می کند و اشک هایش آرام و قطره قطره روی گونه هایش می ریزد، می گوید: چند روز پیش که با دوستم تلفنی صحبت می کردم، می گفت که با دخترخاله اش عقد کرده و قرار است چندماه دیگر عروسی کنند. می گویم: پس معلوم می شود که چندان هم به تو علاقه نداشته. شانه هایش را بالا می اندازد و پاسخی نمی دهد.

 

می گویم: چطور با هم آشنا شدید؟

 

می گوید: یک بار که به خانه دوستم رفته بودم با او آشنا شدم و پس از چندبار که او را دیدم، مرا به خانه اش دعوت کرد و به هم علاقه مند شدیم و قرار فرار و ازدواج گذاشتیم.

 

نمونه دوم

 

فریبا با وجود آن که به عقد پسرخاله اش درآمده، به هنگام گردش با چند پسر دستگیر شده است. او با یکی از این پسرها ارتباط داشته است. وقتی به او می گویم تو که عقد کرده بودی، چرا با دیگران دوست شدی و چرا دست به این اعمال خلاف زدی؟ می گوید: پسرخاله ام به درد نمی خورد. می گویم: از کجا می دانی؟ می گوید: او فقط سرگرم کار است. از دنیا و لذت هایش چیزی سرش نمی شود.

 

می گویم: خوب از اول با اون عقد نمی کردی یا وقتی فهمیدی طلاق می گرفتی. دیگر چرا تن به این ارتباط ها دادی؟ می گوید: اولش نمی فهمیدم توی دنیا چه می گذرد. خر بودم. بعد که توسط سمانه با افشین آشنا شدم، فهمیدم تو دنیا چه خبره و من چقدر احمق بودم که با یک پسر پاپتی عقد کرده ام، با این کارم می خواستم پسرخاله ام من را طلاق بده تا با افشین ازدواج کنم!

 

می گویم: افشین الآن کجاست از اون خبر داری؟ می گوید: زرنگی! می خواهی جایش را بفهمید تا دستگیرش کنید. می گویم: من که پلیس نیستم. راستش را بگو اصلا می دونی کجاست یا نه؟

 

گریه اش می گیرد و می گوید: نمی دونم. مخفی شده، فرار کرده، نمی دونم کدوم گوریه و... تازه بغضش می ترکه و دست هایش را روی صورتش می گذارد و شروع می کنه های های گریه کردن. وقتی کمی آرام می شود، می گوید: سمانه چندبار رفته در خانه شان، من هم دو بار زنگ زده ام که پدرم و بهزیستی موافقت کرده اند که مرا به عقد او در آورند، ولی افشین خودش را آفتابی نمی کند و اصلا از او خبری ندارم.

 

یک کلمه حرف حساب

 

شما دختر جوان! ایا می توان به پسری که در خیابان و کوچه یا در جشن و مهمانی با چشم چرانی فراوان شما را پیدا کرده، و با نامه یا تلفن با شما ارتباط برقرار نموده، اعتماد و اطمینان کرد؟ ایا باید فریب چرب زبانی ها و وعده های پوچ او را خورد؟

 

چه تضمینی برای این نوع ازدواج ها وجود دارد؟ بر فرض که این روابط و آشنایی ها زمینه ای برای ازدواج باشد، از کجا می توان یقین کرد که بعدها با ده ها نفر دیگر رابطه ای برقرار نکند؟ و صدها پرسش دیگر...

فرار دختر جوان از خانه برای ازدواج!

آفتاب: «پدر و مادر عزیزم سلام. ببخشید كه بدون اطلاعتون این كارو كردم. ولی تقصیر خودتون بود. من حمیدو خیلی دوست دارم و نمی تونم دوریشو تحمل كنم. تو این سه سال دوستیم با حمید غیر از خوبی و مهربونی هیچی ازش ندیدم. اون همیشه بر عكس شماها مدام ازم تعریف و تمجید می كنه و خیلی دوستم داره. نمی دونم چرا شما اینقدر سرسختانه با ازدواج ما مخالفت می كردید. اینكه حمید، مرد زندگی نیست، عقلش نمی رسه، خوشگذرونه و... بهانه هایی نبودند كه من بپذیرم. شما همه راه ها رو به روی ما بستید برای همینم ما تصمیم گرفتیم كه با هم فرار كنیم ... . »

خیلی وقت ها فرزندان گمان می كنند كه مهمترین عامل سختی ها و نرسیدن آنها به خوشبختی، والدینشان هستند. آنها تصور می كنند كه خوشبختی در یك قدمی شان است و اگر دست دراز كنند می توانند آن را بگیرند ولی مانعی بزرگ به نام والدین در مقابلشان قرار دارد.

همین تفكرات غلط و اشتباه برخی از دخترها و پسرها را بر آن می دارد كه برای رسیدن به خواسته هایشان دست به اقدامات اشتباه و خطرناكی بزنند. نمونه بسیار ملموس این قضیه مثال بالاست. دختر و پسری كه خانواده هایشان را مهمترین مانع بر سر راه رسیدن به یكدیگر و ازدواج می دانند و تنها راه دور زدن این مانع را فرار از خانه و در تنگنا قرار دادن خانواده ها می بینند. آنها تصمیم می گیرند برای رسیدن به هم از خانه فرار كنند یا بدون حضور والدین عقد نمونده و به دنبال زندگی شان بروند و یا اینكه با این فرار خانواده ها را مجبور نمایند كه از ترس آبرویشان هم كه شده با ازدواجشان موافقت نمایند. شاید در برخی از موارد این عملكرد باعث رسیدن به نتیجه دلخواه فرد شود ولی در بسیاری از موارد مشكلات عدیده دیگری برای طرفین به خصوص دختر خانم ایجاد می نماید.

-تجاوز و تعدی به حریم دختر خانم: متاسفانه در بسیاری از موارد فرار دختر از خانه، پسر به دلیل تنها و بی سرپرست بودن وی به راحتی به خود اجازه می دهد تا به وی تجاوز نماید. در بسیاری از موارد نیز پس از تجاوز به دختر او را رها كرده و منكر ازدواج با وی و قول و قرار های قبلی شان می شود.

- گرفتار شدن در دام شبكه های قاچاق مواد مخدر یا زنان: زمانی كه دختر خانم با هزاران امید از خانه پدری فرار می كند و به دامان معشوقش پناه می برد و متاسفانه از سوی وی نیز مورد جفا قرار می گیرد، دیگر روی برگشتن به خانه پدری را نداشته migna.ir و به دلیل نداشتن سرپناه خواه ناخواه جذب شبكه های قاچاق زنان و یا مواد مخدر می شود و این یعنی گرفتار شدن در بدبختی های جدیدتر و بزرگتر.

-ابتلا به بیماری ها و اختلالات روانی: بی خانمانی،‌ بی هویتی و هزاران هزار مشكل دیگری كه پس از فرار برای دختران حاصل می شود عامل بروز بسیاری از مشكلات روحی و روانی در آنها شده و گاه حتی آنها را تا مرحله خودكشی نیز پیش می برد.

به گزارش تبیان،فرار دختر از خانه پدری و ازدواج وی با فرد مورد نظرش گاه مهمترین ابزار برای سرزنش و ملامت وی از سوی پسر و خانواده وی محسوب می شود. نبود حمایت خانوادگی نیز این ملامت ها را چند برابر می كند.

- خطر ابتلا به بیماری های عفونی: نگرانی بزرگ دیگر در مورد افراد فراری افزایش خطر ابتلای آنها به بیماری های عفونی چون ایدز و هپاتیت به دلیل استفاده زیاد از مواد مخدر تزریقی و رفتارهای پر خطر جنسی است.

- و ...

حال ممكن است عده ای بگویند همه كه به این مشكلات برخورد نمی كنند. برخی نیز پس از فرار با یكدیگر ازدواج می كنند. ما نیز این حالت را قبول داریم ولی معتقدیم كه در این حالت نیز افراد به خوشبختی كه برای رسیدن به آن لحظه شماری می كردند نخواهند رسید، زیرا:

- معمولاً خانواده ها از ترس آبرویشان با ازدواج فرزندان فراری شان موافقت می كنند ولی در بسیاری از موارد این افراد پس از ازدواج از خانواده ها طرد شده و حمایت آنها را برای همیشه از دست می دهند.

- در حالتی كه دختر و پسر برای تشكیل زندگی مشتركشان حمایت والدین و خانواده هایشان را نداشته باشند در زندگی مشتركشان بیشتر دچار مشكل شده و آسیب پذیرترند.

- فرار دختر از خانه پدری و ازدواج وی با فرد مورد نظرش گاه مهمترین ابزار برای سرزنش و ملامت وی از سوی پسر و خانواده وی محسوب می شود. نبود حمایت خانوادگی نیز این ملامت ها را چند برابر می كند.

- و...

آسيب‌شناسي اجتماعي فرار از خانه

امروزه جوامع گسترده به دليل پيچيدگي‌هاي خاصي كه در اين نوع جوامع وجود دارد، با مشكلات و مسائل فراواني در زمينه‌هاي مختلف فرهنگي و اجتماعي روبه‌رو هستند و هميشه همراه با پيشرفت با انواع آسيب‌هاي اجتماعي روبه‌رو بوده‌اند. از جمله اين آسيب‌ها مي‌توان از ترك ناگهاني دختران از خانه ياد كرد، كه اين مسئله در جامعة ما به دليل وجود معيارها و هنجارهاي ديني و خانوادگي، يك نوع آسيب اجتماعي محسوب مي‌شود كه بايستي به دنبال ريشه‌يابي اين مسئله باشيم و به جاي پاك كردن صورت مسئله به دنبال يافتن راه‌حلّي مفيد باشيم.

مسئله‌شناسي فرار از خانه:

تعريف فرار:

فرار از خانه و اقدام به دوري و عدم بازگشت به منزل و ترك اعضاي خانواده، بدون اجازه از والدين يا وصي قانوني خود، در واقع نوعي واكنش نسبت به شرايطي است كه از نظر فرد نامساعد، غيرقابل‌تحمل و بعضاً تغييرناپذير است. اين عمل معمولاً به‌عنوان مكانيسم دفاعي به منظور كاهش ناخوشايندي و خلاصي از محرك‌هاي آزاردهنده و مضر و دستيابي به خواسته‌هاي موردنظر و عموماً آرزوهاي دور و دراز انجام مي‌شود.

     امروزه در اكثر كشورهاي جهان فرار از خانه به يك معضل جدّي اجتماعي تبديل شده است. در جامعه ما نيز، مسئله فرار دختران به‌عنوان يك معضل مطرح مي‌باشد.

     اما در مورد مسئله فرار از خانه، مي‌توان اين‌گونه بيان كرد كه اقدام به فرار هم از سوي پسران و (مردان متأهل) و هم از سوي دختران (و زنان متأهل) انجام مي‌شود. البته دلايل چنين اقدامي توسط مردان متأهل و پسران با يكديگر متفاوت است. زنان متأهل نيز اغلب به خشونت و مفاسد اخلاقي همسر يا اغفال و مفاسد اخلاقي خود از خانه متواري مي‌شوند.

     در شرايطي ممكن است كه اقدام به فرار به همراه فردي از جنس مخالف با زمينة دوستي و قرار ملاقات انجام شود. اخيراً مواردي از فرارهاي گروهي در بين دختران مشاهده شده است. اما اغلب دختران به تنهايي فرار مي‌كنند.

     اغلب فرارها از شهرستان‌ها به مركز و يا شهرهاي بزرگ انجام مي‌شود. هرچند كه مبدأ و مقصد معدودي از فرارها نيز بالعكس مي‌باشد و گاهي نيز از شهرهاي كوچك و بزرگ به قصد عزيمت به كشورهاي ديگر اتفاق مي‌افتد.

     برخي از دختران براي نخستين‌بار اقدام به فرار مي‌كنند و دسته‌اي ديگر علي‌رغم تلاش‌هاي مددكاران براي بازگشت به محيط خانه و خانواده مجدداً از محيط خانه مي‌گريزند.

تبيين عوامل مؤثر در فرار دختران:

آسيب‌هاي اجتماعي نظير فرار از خانه داراي زمينه‌ها و ابعاد مختلفي هستند و عوامل گوناگوني از جمله عوامل فردي، خانوادگي و اجتماعي در شكل‌گيري آن مؤثر است.

الف) عوامل فردي:

اين دسته از عوامل معطوف به عدم‌ثبات هيجاني - شناختي و اختلال در سلوك و رفتار است كه به برخي از آنها اشاره مي‌شود:

شخصيت‌هاي ضدّاجتماعي

ويژگي‌هاي اين نوع شخصيت، به‌هم‌ريختگي ارتباط ميان انسان و جامعه و ارتكاب رفتارهاي نابهنجار است كه موردقبول جامعه نمي‌باشد. ولي معمولاً نزد عامل آن در اصل و يا در مواقعي خاص، ناپسند شمرده نمي‌شود. افراد روان‌رنجور نسبت به هنجارها و مقررات اجتماعي بي‌تفاوت بوده و كمتر آنها را رعايت مي‌كنند. اعمال اين افراد نظام اجتماعي را متزلزل مي‌كند و رعايت ارزش‌هاي اخلاقي را به پايين‌ترين سطح آن تنزل مي‌دهد، و در پند گرفتن از تجربيات، بسيار ضعيف بوده و در قضاوت‌هاي خود يك‌سويه مي‌باشند. اين نوع شخصيت‌ها عمدتاً از محيط خانه و مدرسه فرار مي‌كنند.

شخصيت‌هاي خودشيفته:

اين سنخ از شخصيت‌ها تمايل شديدي به خودمحوري دارند و پيوسته به تمجديد و توجه ديگران نيازمندند. اين افراد اغلب با رؤياهايي در مورد مؤفقيت نامحدود و درخشان، قدرت، زيبايي و روابط عشقي آرماني مشغول هستند. اغلب اين افراد والديني داشته‌اند كه نسبت به آنها محبت باثباتي نداشته يا سرد و طردكننده بوده‌اند يا بيش‌ازحد به آنها ارج نهاده‌اند.

     نوجوانان خودشيفته به علّت سركوب خواسته‌ها و فقدان ارضاي تمايلات دروني از كانون خانواده بيزار شده و به رفتارهاي نابهنجار نظير فرار از خانه گرايش نشان مي‌دهند.

     آيزنك معتقد است بين ويژگي شخصيتي افراد با رفتار نابهنجار آنها رابطه وجود دارد. فرد برون‌گرا به دنبال لذّت‌جويي آني است و دم را غنيمت مي‌شمارد، تشنة هيجان و ماجراجويي است. كمتر قابل اعتماد مي‌باشد، نمي‌تواند احساساتش را كنترل نمايد و بدون تأمل عمل مي‌كند.

شخصيت هيستريونيك (نمايشي):

نزد اين افراد جلب توجه ديگران اولويت خاصي دارد . دوست دارند با جوش و خروش صحبت كنند. مشخصة بارز آنها بيان اغراق‌آميز، هيجاني، روابط طوفاني بين‌فردي، نگرش خودمدارانه و تأثيرپذيري از ديگران است. توجه كافي به درك موقعيت ندارند و تمايل دارند با تعميم عاطفي پاسخ دهند. اين افراد براي آن‌كه خود را ثابت كنند، هر تجربه‌اي را حتّي اگر براي آنان گران تمام شود و مشكلاتي را ايجاد نمايد انجام مي‌دهند.

     از ديگر مشكلات روان‌شناختي كه منجر به رفتارهاي ضدّاجتماعي مي‌شود، مي‌توان به ضعف عزّت‌نفس، احساس كهتري، فقدان اعتمادبه‌نفس، اختلال خلقي دوقطبي و ... اشاره نمود. چنين افرادي معمولاً مستعد انجام كارهاي نسنجيده، نظير فرار از خانه مي‌باشند.

     به اعتقاد صاحب‌نظران، خانواده در شكل‌دهي به زندگي و رفتار فرد تا حدّ زيادي مؤثر است. اگر خانواده با مشكلات و آسيب‌هاي عديده‌اي مواجه باشد، روند جامعه‌پذيري اعضاي خانواده مختل مي‌شود.

ب) روابط در خانواده:

خشونت:

فرار از خانه يكي از بازتاب‌هاي خشونت خانگي است كه به دليل تأثيرات اجتماعي قابل‌تأمل است. اعمال خشونت‌هاي رواني - جسمي از سوي اعضاي خانواده، عامل بسيار مهمي در فرار دختران است. بسياري از دختراني كه قرباني اين خشونت‌ها مي‌باشند، به دليل ترس از آزاردهندگان و آبروي خويش، جرأت اظهار مشكلاتشان را ندارند، لذا از خانه فرار مي‌كنند و در شرايطي كه از سوي نيروهاي امنيتي مجبور به بازگشت شوند، تمايلي به اين كار ندارند. زيرا از محيط ناامن خانه مي‌هراسند.

تبعيض:

بسياري از والدين آگاهانه و يا ناآگاهانه با تبعيض بين فرزندان، موجب اختلاف بين آنها و دلسردي آنها از زندگي مي‌شوند. تبعيض در مواجهه با خطاها و اشتباهات فرزندان دختر و پسر و تنبيه تبعيض‌آميز بر اساس برتري پسر بر دختر يا بالعكس موجب سلب اعتمادبه‌نفس و بدبيني فرزندان نسبت به والدين مي‌شود. تبعيض با روحية حساس و عزّت‌نفس دختران منافات دارد و لطمات جبران‌ناپذيري را بر روان آنها وارد مي‌كند.

محدوديت مطلق:

در اين نوع شيوة تربيتي، فرزندان از آزادي و اختيار لازم و متناسب با سن و شرايط خويش محروم‌اند و بايد نظر والدين را بدون آگاهي از علّت آن انجام دهند و حق اظهارنظر، دخالت يا تصميم‌گيري را ندارند. در اين خانواده‌ها به خواسته‌هاي مادّي - معنوي فرزندان توجهي نمي‌شود. لذا توانايي و مقاومت آنها درهم مي‌شكند، و ازهر فرصتي براي عدم پيروي از هنجارهاي خانواده بهره مي‌برند و در صدد هستند با فرار از خانه، از اين محدوديت‌ها رهايي يابند.

آزادي مطلق:

همان‌طور كه عدم‌توجه به نيازهاي عاطفي فرزندان مي‌تواند عامل فرار آنان از كانون خانواده باشد، توجه بيش از حد متعارف و در اختيار بودن امكانات فوق حد سنّي فرزند هم مي‌تواند زمينة مسائلي چون فرار از خانه را ايجاد نمايد.

     وقتي كه تمايلات و خواسته‌هاي فرزندان محقق مي‌شود، لذا به محض ايجاد مشكلات و بحران‌ها و فشارهاي زندگي، كه در آن امكان تحقق برخي از آرزوها سلب مي‌شود و يا در شرايطي كه خواسته‌هاي فرزند به افراط مي‌گرايد و والدين با آن مخالفت مي‌نمايند. فرزند، به دليل تربيت عاطفي (نه تربيت عقلاني) روحية عدم‌درك منطقي شرايط، نازپروري و كاهش دامنة استقامت، عصيان و طغيان نموده و همين امر موجب دوري او از والدين و اعضاي خانواده مي‌گردد كه نهايتاً مي‌تواند زمينة فرار از خانه را فراهم نمايد.

     در اين شرايط مسائل بسيار كوچك به دليل پايين بودن آستانة مقاومت در نظر فرد بزرگ و غيرقابل‌تحمل جلوه مي‌كند. چنين فردي پس از فرار نيز اقدام خود را توجيه مي‌كند و با احساس عميق بيدادگري به متهم كردن اطرافيان مي‌پردازد و معتقد است فرار او در جهت احقاق حق از دست رفتة خود بوده است. اين وضعيت در بين طبقات مرفه و غني جامعه بيشتر مشاهده مي‌شود.

     اگر در شبكة روابط اجتماعي اين مسئله را در نظر بگيريم فرد عضويت يافته در شبكه‌هاي ناباب، ارزش‌هاي نادرست گروه از جمله نحوة مقابله و برخورد با امر و نهي والدين، نحوة مخالفت و به كرسي نشاندن خواست‌ها و تمايلات نفساني در خانه را دروني مي‌كند و با دسترسي به فرصت‌هاي نامشروع، آنها را به مرحلة عمل مي‌رساند. در اين گروه‌ها رفتار كج‌رو و نابهنجار بسيار عادي و روال شده است و به‌عنوان ارزش‌هاي مدرن اشاعه مي‌شود و نگرش‌ها و نصايح والدين به‌عنوان ارزش‌هاي منسوخ محسوب مي‌شود. بر اساس تحقيقات حدود ۷۹ درصد از جوانان به همانندسازي با دوستان خود مي‌پردازند.

وسايل ارتباط جمعي:

رسانه‌هاي نوشتاري و ديداري داراي كاركردهاي سه‌گانه از جمله اطلاع‌رساني هستند. زماني كه رسانه‌ها موضوع فرار دختران را با ذكر تمام جزئيات منعكس مي‌كنند، در واقع افراد را نسبت به وضعيت افرادي كه شرايطي نامساعد و بغرنج خانه را تحمل نكرده‌اند، مطلع مي‌كنند و باعث مي‌شود كه آنها نيز همين عمل را در مواجهه با مسائل خانواده تكرار كنند. ضمن آن‌كه قبح مسئله تا حدّ بسيار زيادي در اذهان شكسته شده و به‌عنوان يك عمل عادي جلوه مي‌نمايد. از سوي ديگر، برخي از فيلم‌ها و سريال‌هاي تلويزيوني مشوق فرار از خانه است. ترويج روحية استقلال‌طلبي غيرمنطقي در سنين نوجواني، عدم‌رعايت احترام به بزرگترها، حتّي نمايش فرار جمعي از جوانان، بدون نمايش صحيح پشيماني و ندامت آنها، مي‌تواند در شيوع اين پديده‌ها مؤثر باشد.

     نقش رسانه‌هاي جمعي، به‌ويژه ماهواره و اينترنت، در رواج بي‌بندوباري اخلاقي، مقابله با هنجارهاي اجتماعي، عدم‌پايبندي مذهبي و بلوغ زودرس نوجوانان در مسائل جنسي حائز اهميت است.

شهرنشيني:

بافت اجتماعي شهرهاي بزرگ و پيچيدگي روزافزون زندگي شهري، فرصت ارتكاب جرائم و رفتارهاي ضدّاجتماعي را فراهم مي‌كند. جاذبة شهرهاي بزرگ، رفاه، تجملات شهري و امكانات مادي، انگيزه در اختيار داشتن آنها و زندگي در اين محيط را مضاعف مي‌كند و سيل عظيم جمعيت با هدف يافتن شغل و دستيابي به امكانات فوق مهاجرت مي‌نمايند و شهرهاي بزرگ را با خرده‌فرهنگ‌هاي مختلف در هم مي‌آميزند و بدين‌ترتيب پايبندي به آداب و رسوم كاهش مي‌يابد و آزادي عمل فرد نيز بيشتر مي‌شود. گاهي همين سراب زندگي مرفه شهري و آزادي عمل دختران را به‌سوي شهرها متواري مي‌نمايد.

تغيير ارزش‌ها:

انسان‌هاي دنياي امروز در چهار راه سرگرداني و تضاد ارزش‌ها گرفتار آمده‌اند و نمي‌دانند به كدامين سو حركت كنند. از يك‌سو جامعه بستر نويني از ارزش‌هاي اجتماعي مدرن را مقابل ديدگان افراد قرار مي‌دهد و از سوي ديگر فرد را با بن‌بست‌هاي بسياري در دستيابي به اهداف جديد مواجه مي‌كند.

     جوان امروز در اين شرايط با مشكل بحران هويت روبه‌روست. گاه آن‌چه كه اجتماع به‌طور عملي به او مي‌آموزد با ارزش‌هاي خانوادگي سنخيتي ندارد و همين امر شخصيت او را دچار دوگانگي مي‌نمايد. دختران امروز دچار درگيري با خويشتن مي‌شوند و براي فرار از اين حالت به شيوه‌هاي مختلفي نظير فرار از خانه متوسل مي‌گردند.

مشكلات اقتصادي:

برخي از صاحب‌نظران مشكلات اقتصادي را علّت عمدة آسيب‌هاي اجتماعي مي‌دانند. البته اين به مفهوم نگرش تك عاملي در تبيين انحرافات نمي‌باشد. به اعتقاد آنان عوامل اقتصادي در چگونگي زندگي فردي و اجتماعي تأثيرگذار است. فقر و توزيع ناعادلانه ثروت به همراه فقر فرهنگي زمينه‌ساز انواع رفتارهاي نابهنجار مي‌باشد.

     امروزه فشار و مشكلات اقتصادي، احتمال دو شغله بودن و اشتغال نان‌آوران خانواده در مشاغل كاذب يا غيرمجاز را افزايش داده است. همين مسئله منجر به كم‌توجهي آنها نسبت به نياز جوانان، رفع مشكلات عاطفي - رواني و تربيت صحيح و شايستة آنها گرديده است.

ضعف نظارت اجتماعي:

با انگيزه‌هاي فرار دختران از خانه در مي‌يابيم كه اكثر آنان براي كسب استقلال و آزادي روابط در خارج از خانه اقدام به فرار كرده‌اند. اين بدين معناست كه جامعه ميزان نظارت‌هاي اجتماعي دولتي و مردمي را كاهش داده و آزادي بي‌قيد روابط زنان و مردان را افزايش داده است.

     در حالي كه اين حدّ افراطي از آزادي مقبول بسياري از خانواده‌ها نيست. آنها به دليل همين فضاي نامناسب جامعه مجبور مي‌شوند رفتار و ارتباطات اجتماعي دختران خود را محدود كنند و اين محدوديت و كنترل دختران را با عقده‌هاي رواني مواجه مي‌نمايد و آنان احساس خواهند كرد كه خانواده آنها را درك نمي‌كند، در صورتي كه به عكس خانواده به دليل آينده‌نگري و مصلحت‌انديشي فرزند مي‌كوشد دختر را از حيطة خطر دور سازد. برخي دختران به دليل حساسيت‌هاي رواني، دلسوزي والدين را به معناي سلب آزادي تعبير مي‌كنند و در نتيجه اقدام به فرار از خانه مي‌نمايند.

پيامدهاي فرار دختران:

فرار دختران در واقع تعرض به قاعدة كهن و مرسوم زمان‌هاي ديروز و امروز است كه نه خانه را محل امن و آرامش و آسايش مي‌داند، نه محلي كه بايد از آن گريخت. اين تعرض و جدال جامعه را تحريك كرده و آشفتگي‌هاي خاصي را دامن مي‌زند. هنگامي كه دختري به‌طور غيرمنطقي فرار مي‌كند، خود و پيرامونش يعني خانواده و جامعه را تا شعاعي وسيع به طرق مختلف در معرض آسيب‌ها و خطرات زيادي قرار مي‌دهد. اين پيامدها در بعد فردي، خانوادگي و اجتماعي قابل‌بررسي است.

پيامدهاي فردي:

فرار آغاز بي‌خانماني و بي‌پناهي است و همين امر زمينة ارتكاب بسياري از جرايم را فراهم مي‌كند. دختران فراري براي امرار معاش به سرقت، تكدي‌گري، توزيع مواد مخدر، مشروبات الكلي و كالاهاي غيرمجاز، روسپي‌گري، عضويت در باندهاي مخوف و كثيف اغفال و فحشاء اقدام مي‌كنند. برخي از اين دختران پس از فرار در ساختمان‌هاي متروكه، پارك و خانه‌هاي فساد، شب را به صبح مي‌رسانند و از مكاني به مكان ديگر در حركت هستند، فقط براي آن‌كه بتوانند زنده بمانند. دختران فراري تمام پل‌هاي پشت سر خود را خراب و ويران مي‌كنند. ارتكاب به نوع جرايم و فساد اخلاقي موجب مي‌شود كه دچار انواع بيماري‌ها و اختلالات رواني شوند و برخي از آنها به دليل سرافكندگي ناشي از تجاوزات دست به خودكشي مي‌زنند.

     از ديگر پيامدهاي ناگوار فرار دختران، روسپي‌گري و ابتلاء به انواع بيماري‌ها از جمله ابتلاء به ويروس HIV (عامل بيماري ايدز) مي‌باشد. هر چقدر مدت زمان فرار فرد طولاني‌تر باشد و با افراد بيشتري تماس داشته باشد، خطر ابتلاء به اين‌چنين بيماري‌ها افزايش مي‌يابد.

پيامدهاي خانوادگي:

فرار دختران مي‌تواند بزرگ‌ترين لطمه و ضربه براي حيثيت و شرافت خانوادگي فرد باشد. اين عمل اولاً نشانه‌اي از ناكارآمدي خانواده در تربيت فرزند، شكاف نسلي بين والدين و فرزندان و اختلافات خانوادگي است و ثانياً از آن‌جا كه فرجام و سرانجام دختران در اكثر موارد - چنان‌كه ذكر گرديد - گرفتار آمدن در دايره تنگ باندهاي فساد و فحشاء و ارتكاب جرائم اخلاقي است، لذا فرار به مفهوم لكه ننگ و بدنامي براي خانواده محسوب مي‌شود و بدين لحاظ است كه فرار دختران كمتر توسط خانواده‌ها گزارش مي‌شود و اغلب پس از بي‌نتيجه ماندن جستجوها و تلاش‌هاي خانوادگي، فرار دختران با عنوان فقداني دختر يا دزديده شدن او به مراجع قضايي گزارش مي‌شود.

     از طرف ديگر دختران فراري با درگير شدن در مسائل غيراخلاقي نمي‌توانند به خانواده باز گردند، مگر آن‌كه خانواده به اين نكته توجه نمايد كه عدم پذيرش فرد به معناي فرو غلتيدن هر چه بيشتر او در منجلاب فساد و تباهي است. در هر حال زندگي دختر فراري در صورت بازگشت به منزل نيز همراه با مشكلات مضاعف خواهد بود.

پيامدهاي اجتماعي:

جامعه‌شناسان معتقدند پديده‌هاي اجتماعي همچون حلقه‌هاي زنجير به هم متصل و وابسته‌اند، به‌طوري كه افزايش نرخ آسيب‌هايي چون طلاق، بيكاري، اعتياد، منجر به افزايش آسيب‌هايي نظير فرار دختران مي‌شود و نكتة قابل توجه آن‌كه فرار دختران از خانه به افزايش نرخ مفاسد اجتماعي منتهي مي‌گردد.

     آسيب‌هاي اجتماعي از جمله، فرار همچون امراض و ويروس‌هايي هستند كه موجب ايجاد فضاي مسموم در جامعه مي‌شوند و مي‌توانند ضمن لكه‌دار نمودن عفّت عمومي و شكستن حريم‌هاي اخلاقي، بهداشت رواني اعضاي جامعه را تهديد نموده و آسيب جدّي بر سلامت جامعه وارد نمايند.

     از ديگر پيامدهاي فرار دختران اين است كه هزينه‌هاي فراواني را بر دوش جامعه و دولت مي‌گذارد، بطوري‌كه اقداماتي نظير گزارشات فقداني دختر و شناسايي دختران فراري توسط نيروهاي چندگانه امنيتي، بازجويي و مراحل قضايي، ايجاد مراكز مختلف - مانند كانون اصلاح و تربيت و مراكزي كه قبلاً در زمينة سازماندهي دختران فراري، فعال بودند و نيز مسئوليت سازمان بهزيستي - كه تماماً هزينة هنگفتي را بر جامعه تحميل مي‌نمايد.

نقد برخي عملكردها:

در چند سال اخير مراكز دولتي تحت عنوان خانه سلامت، خانه ريحانه و خانه سبز و ... براي كاهش آسيب‌هاي ناشي از فرار دختران و بازتواني آنها و ارجاع افراد به خانواده تأسيس گرديد و پس از چندي متوقف شد. در اين بخش به چند نمونه از اشكالات اين مراكز اشاره مي‌شود:

     مؤسسين چنين مراكزي هرگز به ريشه‌ها و علل فرار دختران توجهي نداشتند، بلكه در يك حالت انفعالي با پذيرش مسئله فرار دختران مأمني موقت را طراحي كرده بودند كه متأسفانه به دليل عدم‌سرعت در شناسايي دختران، عمدتاً دختران فراري پس از آسيب‌هاي فراوان به مراكز وارد مي‌شدند.

  • اين مراكز، محيطي براي آشنايي دختران فراري با يكديگر و كسب اطلاعات و تجربيات براي افراد تازه‌كار از دختراني بود كه براي چندمين‌بار از خانه متواري مي‌شدند.
  • هيچ دختر فراري، شخصاً به اين مراكز مراجعه نمي‌نمود و اغلب پس از مواجهه با مشكلات متعدد و دستگيري به اين مراكز فرستاده مي‌شد. لذا اگر فرد شخصاً احساس ناامني، ناتواني و نياز نمي‌كرد و محيط خارج را مي‌شناخت، به اين مراكز مراجعه نمي‌نمود.
  • اين مراكز درصدد بودند تا براي دختري كه از نظر رواني به تعادل رسيده و از نظر اخلاقي مي‌تواند به جامعه باز گردد، كمك‌هايي را براي داشتن خانة مستقل ارائه دهند كه خود عاملي براي تكرار و رغبت به كار بود.
  • دختران فراري در اين مراكز، اطلاعاتي در مورد شرايط خانوادگي، كارهايي كه در مدت فرار انجام داده بودند، علّت حضور در مركز، برنامه‌هاي آتي، هنجارها و خرده فرهنگ‌هاي خيابان از يكديگر جذب مي‌كردند و كار خود را توجيه مي‌نمودند، زيرا مشاهده مي‌كردند افراد زيادي مانند آنها فرار كرده‌اند، لذا جسورتر مي‌شدند.

     به راستي چرا چنين مؤسساتي با هزينه‌هاي هنگفت و بدون كارشناسي و سنجش اشكالات احتمالي كار تأسيس مي‌شوند و بعد از مدت زماني منحل مي‌گردند؟!

پيشنهادات:

همان‌طور كه ذكر گرديد، دختران فراري از بين اقشار مختلف مي‌باشند و با انگيزه‌ها و علل گوناگوني اقدام به فرار مي‌كنند و پيامدهاي فرار آنان خانواده و جامعه را تهديد مي‌كند. زمينه‌هايي براي مقابله با اين مسئله وجود دارند، از جمله:

  • توجه و رسيدگي بيشتر به نهاد خانواده و سعي در رفع مشكلات مختلف تربيتي، اقتصادي، فرهنگي آنها از طريق دولت؛
  • تقويت و سازماندهي نهادهاي مردمي مؤثر در امداد خانواده از جهات مختلف، نظير كميته امداد امام خميني، بنيادهاي خيريه، صندوق‌هاي قرض‌الحسنه و ...؛
  • احياي سنت‌هاي ديني و حاكميت ارزش‌هاي اجتماعي اسلام نظير وجوب احترام به والدين، رسيدگي به خويشاوندان، نظارت‌هاي فاميلي چون ولايت پدر، جدّ پدري، برادر بزرگتر.

     نظر به اين‌كه با استناد به اطلاعات و تحقيقات، بيشتر دختران فراري از بين خانواده‌هاي نابسامان بوده و اغلب فرزندان طلاق هستند، به كارگيري تمام تمهيدات براي پيشگيري و كاهش نرخ طلاق از طريق تقويت مراكز مشاوره ، تشويق به شركت در كلاس‌هاي آموزش حقوق و تكاليف زوجين قبل از عقد رسمي، ترغيب در مراجعه به مراكز مشاوره از طريق اهرم‌هاي دولتي و... ضروري است. نهايتاً چنان‌چه خانواده‌اي به دليل اعتياد، مرگ والدين، بيكاري و بيماري همسر از هم گسسته شد، مي‌توان خانواده را موظف نمود كه وضعيت حضانت و تربيت فرزندان را به سازماني كه از سوي دولت مشخص مي‌شود، گزارش نمايد و اين سازمان در رفع مشكلات فرزندان چنين خانواده‌هايي تلاش مي‌نمايد و نسبت به رفع خشونت‌ها و مشكلات اين خانواده‌ها اقدام نمايد.

     از آن‌جا كه بسياري از دختران فراري (۷۰%) در سنين ۱۴ تا ۱۶ ساله و در دوره‌هاي حساس نوجواني قرار دارند و با مشكلات متعدد خاص اين دوره مواجه مي‌باشند، لذا بخشي از پيشنهادات براي پيشگيري از فرار دختران معطوف به وزارت آموزش و پرورش مي‌باشد.

     همچنين برخي ديگر از پيشنهادات مربوط به ساير عوامل اجتماعي است كه در كاهش فرار دختران دخيل مي‌باشد:

  • نظارت، ارزشيابي و بازتعريف وظايف دستگاه‌هاي ذي‌ربط در امور مربوط به اقشار آسيب‌ديده و آسيب‌پذير براي هماهنگي و وحدت رويه و بهينه‌سازي و حتّي ادغام آنها؛
  • تأسيس يك مركز توانمند براي جمع‌آوري آمار و اطلاعات منطقه‌اي، كشوري، بين‌المللي دختران فراري و شبكه‌هاي مربوط.
  • تربيت نيروهاي پليس انتظامي از بين بانوان متعهد و متديّن براي اين مسئله خاص.
  • ضرورت آشنايي نيروهاي نظامي به‌ويژه پليس زن با مسائل روان‌شناسي دختران فراري و خرده‌فرهنگ آنها.
  • اعمال مجازات‌هاي بسيار سنگين، علني و جدي (در ملاء عام) براي باندهاي فساد، اغفال، تجارت جنسي.
  • قانونمند نمودن نحوة درج اخبار مربوط به بخش حوادث و ممانعت از سوءاستفاده از بيان جزئيات فرار به دليل بدآموزي و اشاعه منكرات و جلوگيري از قهرمان‌سازي مطبوعاتي از اين عاملين؛
  • به‌كارگيري نيروهاي مردمي و سازمان‌هاي غيردولتي براي امداد به دختران تحت خشونت خانواده و اطلاع‌رساني به نيروهاي امنيتي.
  • تقويت نظارت‌هاي اجتماعي رسمي و دولتي و نيز نظارت‌هاي مردمي و محلي از جمله امر به معروف و نهي از منكر براي پاكسازي فضاي جامعه و تعديل آزادي‌هاي اجتماعي.

افزایش ۱۵درصدی دختران فراری

اگرچه گوش ها به شنیدن خبرهای مختلف از دختران فراری عادت کرده است، اما افزایش ۱۵ درصدی تعداد دختران فراری پایتخت در هر تابستان، نشان از آن دارد که ماهانه حدود ۶۵ دختر ۱۵ تا ۲۰ ساله به امید دست یافتن به نداشته هایشان، به همه داشته هایشان پشت پا زده و قید خانه و خانواده را می زنند تا شب ها را زیر آسمان این شهر به صبح برسانند.

کلانشهری که در هر کوچه و خیابان و پارکش، خطری این دختران را تهدید می کند!همه این آمارها را دکتر مجید ابهری براساس پژوهشی که به تازگی انجام شده به تهران امروز اعلام کرده است. علاوه بر آن به گفته این متخصص علوم رفتاری و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی، «۸۵‌درصد از دختران فراری که در پایتخت زندگی می‌کنند، اهل شهری غیر‌از تهران بوده و عمدتا از استان‌های ایلام، کرمانشاه، لرستان، مازندران و گیلان به تهران آمده‌اند.» کارشناسان می‌گویند دختران فراری دروازه ورود جامعه به پدیده زنان خیابانی است.

پدیده ای که نوک پیکانش، سلامت جسمی و روانی جوانان ایرانی را نشانه رفته است. در حالی که همایون هاشمی رئیس سازمان بهزیستی در پاسخ به تهران امروز درباره مداخله در بحث دختران فراری و زنان خیابانی می‌گوید که «بیشتر ظرفیت مراکز نگهداری این زنان که زیر نظر سازمان بهزیستی بوده، خالی است»،‌ سایر نهادها انگشت اتهام خود را به سوی سازمان بهزیستی نشانه رفته‌اند. هاشمی می‌گوید:«نیروی انتظامی این زنان و دختران را به ما تحویل بدهد، اگر در مراکز ما تحت پوشش قرار نگرفتند، آن وقت چنین ادعایی صحیح است.» این در حالی است که دوسال پیش فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ اعلام کرد که نیروی انتظامی می تواند طی یک هفته تمام زنان خیابانی را جمع‌آوری کند به شرط آن که دستگاهی مسئولیت این گروه از زنان را به عهده بگیرد. سردارعزیزالله رجب‌زاده گفت:«پلیس فقط مسئول جمع‌آوری زنان خیابانی است و دستگاهی دیگر باید مسئولیت نگهداری از آنان را به عهده بگیرد اما هیچ سازمانی چنین مسئولیتی را عهده دار نمی‌شود.» دکتر ابهری در این باره می‌گوید:«متاسفانه جای خالی نهادهایی که باید به موازات نیروی انتظامی در این امر فعال باشند، مشهود است.ایجاد خانه ها و مراکزی امن از اهرم‌های مقابله با این پدیده در کوتاه مدت است.»

از شیراز تا تفرجگاه های پایتخت

آرایش غلیظ صورتش مثل نقابی است که به صورت زده. ۱۷ سال بیشتر ندارد. می‌گوید اسمش پارمیداست. خودش می‌گوید که شیرازی است. با دوستانش آمده کوه! دو پسر جوان که انگار از سیگارهای لای انگشتان‌شان جدایی ناپذیرند. ناخن‌های لاک زده‌اش را ازجیبش بیرون می‌کشد. از گوشه جیبش یک نخ سیگار شکسته بیرون می‌زند. همه چیز را مسخره می‌کند. حتی عینک رهگذران را. می‌گوید:«۸ سالم بود که مادرم طلاق گرفت. خیلی زود ازدواج کرد و شوهرش دیگر اجازه نداد تا من و برادر ۴ ساله‌ام را ببیند. پدرم معتاد است. کتک‌مان می زد. هیچ کس مرا از زیر مشت و لگدهای پدرم بیرون نمی‌کشید، نه عموهایم و نه مادربزرگم. می‌گفتند مثل مادرش است! یک روز می گذارد و می رود.» لبخند تلخی می‌زند. دیگر خبری از پارمیدایی که همه چیز را مسخره می‌کرد نیست. حرف زدن جدی درباره زندگی، پارمیدا را هم جدی کرده است:«پارسال بعد از اینکه مدرسه تمام شد مجبور بودم همه روز در خانه بمانم. یکی از مغازه دارهای محله گفت که می‌خواهد با من ازدواج کند. وقت رفتن به مدرسه با او آشنا شده بودم. یک روز بدون اجازه از خانه بیرون رفتم تا او را ببینم. اما عمویم اتفاقی ما را دید. آن شب خانه نرفتم.» از روزهایی برایم می گوید که در خیابان سرگردان بوده و مورد تعرض قرار گرفته است. اما او سرانجام سر از پایتخت درآورده است. دوستانش را با دست نشانم می‌دهد و می‌گوید:«چند روز پیش دوستان جدیدی پیدا کردم. فعلا شب ها را در خانه آنها می خوابم!»

1x1.trans افزايش 15درصدي دختران فراري
دختران فراری حاصل خانواده های متلاشی

دکتر مجید ابهری متخصص علوم رفتاری در این باره به تهران امروز

می گوید:«از آنجا که شرایط محیطی مانند روز یا شب، سرما و گرما و … در افزایش بزهکاری تاثیر مستقیم دارد گرمای هوا بر سیر صعودی فرار از خانه نیز تاثیر دارد. »

به گفته او از نظر آسیب شناسی اجتماعی این تاثیر بر فرار پسران از خانه نیز وجود دارد اما چون خروج از خانه در مورد پسرانی که ۱۵ سال و بیشتر سن دارند دیگر فرار تلقی نمی شود، می توان پسران را از دختران به طور مجزا بررسی کرد.

او که خود از سال ها پیش برای اخذ مجوز و تشکیل نخستین مرکز جمع آوری و نگهداری دختران فراری تلاش هایی کرده است، در کالبدشکافی علل فرار دختران از خانه می گوید:«بر اساس پژوهش های میدانی عواملی چون داشتن والدین معتاد یا زندانی، تشنج خانوادگی و طلاق از جمله مهمترین عواملی هستند که بستر فرار دختران را

آماده می‌کنند.»

به گفته ابهری ۷۶ درصد از نوجوانان و جوانان بزهکار از جمله دختران فراری، فرزندان خانواده های متلاشی و متزلزل هستند. اما همه دختران فراری از خانواده های متزلزل نیستند. گاهی عشق های کاذب خیابانی و وعده ازدواج این دختران را بی خانمان می‌کند. دکتر ابهری در این باره می‌گوید:«بسیار دیده شده‌است که این دختران در دوران نوجوانی عاشق شده اند و به وعده های دروغین مردی اعتماد کرده اند که گذر زمان نشان داده قابل اعتماد نیست!»

او ادامه می‌دهد:«گاهی نیز با پایان یافتن امتحانات فرار از خانه اوج می گیرد. این به آن دلیل است که والدین با تهدید و تنبیه از فرزندان خود معدل های بالا و قبولی در‌رشته های ممتاز را می خواهند و فرزندان نیز به محض دریافت کارنامه ‌از ترس عواقب بعدی فرار را بر قرار ترجیح می دهند. گذشته از آن گرم شدن هوا سبب سهولت اقامت در پارک ها وخیابان ها می‌شود.»

او با اشاره به آمار افزایش خانه های مجردی در بین پسران نیز

می گوید:«دختران فراری معمولا طعمه سودجویان می شوند. آن ها جایی را برای ماندن ندارند بنابراین مورد سوء استفاده قرار گرفته و به آنان تعرض می شود.

اگر تا به حال آن دختر از شرایط بدتر به هنگام بازگشت به خانه می ترسیده حالا دیگر فکر می‌کند که از این پس در صورت بازگشت جانش در خطر خواهد بود. بنابراین در این چرخه سیاه گرفتار می شود. خطر فساد اخلاقی و آسیب های ناشی از آن در روزهای نخست فرار از خانه به شدت این دختران را تهدید می کند.»

ابهری ادامه می دهد:«اگر در همان ۴۸ ساعت نخست فرار این دختران،‌ نیروی انتظامی آنها را پیدا کند، قطعا از سقوط در منجلاب و فساد جلوگیری می شود.

چه چیز انتظار دختران فراری را می‌کشد؟

مبینا ۲۳ ساله و لاغر است. کراک هیچ چیز از زیبایی زنانه اش باقی نگذاشته. می‌گوید:«شوهرم معتاد بود. می‌گفت بروم برایش جنس بخرم. پول نداشتم. وادارم می کرد خانه های مردم کار کنم. قهر کردم رفتم خانه پدر و مادرم. پدرم هم معتاد بود. خواهر بزرگم با دو بچه طلاق گرفته و برگشته بود توی آن خانه. مادرم می‌گفت نان خور اضافی

نمی خواهیم. مجبور بودم برگردم!»

مبینا یک روز قید آن خانه را زده و دیگر برنگشته است. قید شوهری که فقط مایه عذابش بوده و قید پدر و مادری که به گفته خودش:«هیچ کاری برایش نکردند غیر از آنکه به دنیایش آوردند.» از اولین شبی که بیرون خانه گذرانده می‌پرسم. می‌گوید:«تا صبح چند بار به سرم زد که برگردم اما می ترسیدم برادر شوهرهایم مرا بکشند.»

از خاطرات تلخ زندگی اش می‌گوید. خاطراتی که انگار آنقدر در این دو- سه سال تکرار شده که دیگر آزارش نمی‌دهد.

از روزهایی که بی سرپناه بوده و به ناچار با مردی همراه شده که او را مورد تعرض قرار داده است. از روزهایی که گرسنه مانده و در سرما یخ کرده است.

یکی از همین شب ها در خانه ای برای اولین بار کراک را تجربه کرده است. می گوید:«نمی‌خواستم برای دیگران درس عبرت باشم. اما سرنوشتم این بود!»

در حالی‌که مسئولان نیروی انتظامی معتقدند ظرف یک هفته امکان جمع آوری زنان خیابانی وجود دارد، مسئولان بهزیستی از خالی بودن مراکز نگهداری زنان خیابانی سخن می‌گویند.

ماهانه ۶۵ دختر از خانه فرار می‌کنند تا در فصل تابستان ۱۵ درصد بر تعداد دختران فراری افزوده شود.

دختران فراري ، قصه پر غصه امروز جامعه ما

دختران فراري

زهرا 12 سال بیشتر ندارد، می گویند، سه سال پیش از خانه فرار کرده است و در این مدت در مرکز فساد مورد سوء استفاده و بهره کشی قرار گرفته و با این سن کم معتاد هم شده است!

بحث دختران فراری پدیده ای است که همواره وجود داشته و جوامع مختلف با این مشکل رو به رو بوده و هستند، اما متأسفانه طی سالهای اخیر علاوه بر اینکه آمار دختران فراری رو به افزایش گذاشته، سن آنان نیز کاهش یافته است.

اولین دیداری که با یک دختر فراری کم سن و سال دارم در مرکز نگهداری دختران فراری است. زهرا 12 سال بیشتر ندارد، می گویند، سه سال پیش از خانه فرار کرده است و در این مدت در مرکز فساد مورد سوء استفاده و بهره کشی قرار گرفته و با این سن کم معتاد هم شده است!

● یک روز در زندان زنان

دیدار بعدی در مرکز مشاوره زندان وکیل آباد انجام می گیرد.

سمیه 15 ساله اولین دختری است که روبرویم می نشیند و قصه پر غصه زندگی اش را این گونه تعریف می کند:

12 ساله بودم که با یک پسر دوست شدم و از خانه فرار کردم. دو سال با او بودم سپس دستگیر شدم و مرا تحویل خانواده دادند، اما دوباره فرار کردم.

از او می خواهم در مورد علت فرارش بیشتر توضیح بدهد، آهی می کشد و می گوید: طلاق...، نابسامانی خانواده، بعد ادامه می دهد: پنج ساله بودم که مادر و پدرم از هم طلاق گرفتند. مادرم ازدواج کرد و پدرم سرپرستی من و برادرم را که دو سال از من بزرگتر است، برعهده گرفت. کلاس اول راهنمایی بودم که با پسری دوست شدم. می خواست با من ازدواج کند و حتی به خواستگاری ام هم آمد، اما پدرم مخالفت کرد. من هم با او فرار کردم. پدرم به همه جا سر زد و عکسم را به روزنامه ها داد و وقتی دستگیر شدم، مادرم می خواست مرا به پزشک قانونی ببرد و به همین دلیل دوباره فرار کردم، آخر از پدرم خجالت می کشیدم، اما این بار جایی نداشتم که بروم. در پارک با یکی از دختران فراری آشنا شدم، او مرا به یکی از مراکز فساد برد. من که آب از سرم گذشته بود همان جا پیش زنی به نام خاله سوسن، ماندگار شدم. و او مرا به انواع موادمخدر مبتلا کرد. این اواخر کریستال نیز مصرف می کردم، با این اوصاف یک سال دیگر هم در آن لجنزار بسر بردم تا اینکه محل تجمع ما لو رفت و همه ما را دستگیر کردند.

دومین نفری که مددکار معرفی می کند 14 سال دارد و در حقیقت از خانه شوهر فرار کرده است. خودش می گوید: پدر و مادرم هر دو معتادند، دو سال پیش از سر ناچاری با مردی که هم سن پدرم بود، ازدواج کردم، اما اصلاً دوستش نداشتم و همیشه منتظر فرصتی بودم تا از او جدا شوم و این فرصت را پسر همسایه به وجود آورد.

سر راهم قرار گرفت و با چرب زبانی اغفالم کرد. یک شب بی سر و صدا با هم فرار کردیم و به مشهد آمدیم، می خواستیم در یک هتل اقامت کنیم که به ما مشکوک شدند و دستگیرمان کردند.

نفر بعدی هم فرزند طلاق است. او که 12 سال بیشتر ندارد تا کنون چند بار از خانه گریخته است و سرانجام نیز در دام باندهای فساد گرفتار شده و سر از زندان درآورده است.

● آمار تکان دهنده

براساس تحقیقی که سال قبل بر روی 120 دختر با سابقه فرار از منزل در بهزیستی، مراکز بازپروری و زندان صورت گرفته است 93 درصد این دختران سابقه دستگیری و زندان پس از فرار را دارند.

بیش از 70 درصد دختران فراری از هفته اول مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند و میانگین سن آنها از 14 تا 20 سال است.

اکثر این دختران چند روز پس از فرار جذب باندهای خرید و فروش موادمخدر و قاچاق می شوند و از آنها برای توزیع موادمخدر و یا اعمال منافی عفت سوء استفاده می کنند و برای اینکه فکر فرار و لو دادن اعضای گروه را به ذهن خود راه ندهند، صاحبان و گردانندگان باندهای فساد آنان را وادار به مصرف موادمخدر می کنند.

براساس تحقیقی که چندی پیش بر روی 200 دختر فراری صورت گرفته، بیش از 40 درصد این دختران دارای سابقه اعتیاد هستند که حشیش و تریاک عمده ترین مواد مصرفی بیش از 60 درصد دختران فراری را تشکیل می دهد.

● فقر، اعتیاد، تبعیض و تحقیر

رییس انجمن مددکاری ایران معتقد است: دلایل زیادی برای فرار از منزل وجود دارد. این دلایل هم اجتماعی است هم خانوادگی و مهم ترین دلیل آن فقر اقتصادی و فرهنگی است و دیگر اینکه خانواده ها هیچ کدام به چگونگی درست رفتار کردن با فرزندانشان وقوف کامل ندارند.

به گفته دکتر مصطفی اقلیما، در کنار این عوامل باید تبعیضهای اجتماعی را نیز در نظر گرفت دختری که پدرش به دلیل اعتیاد و یا هر مشکل دیگر در زندان به سر می برد از طرف دوستان و همسالان مورد تحقیر قرار می گیرد، چگونه می توان روحیه تخریب شده این دختر نوجوان را بازسازی کرد؟

از سوی دیگر بین دختران و پسران نوجوان در مواجهه با مشکلات تفاوت وجود دارد.

مشکلات خانوادگی و تحصیلی برای دختران بیشتر از پسران تنش ایجاد می کند. دختران بیشتر از پسران شکستهای زندگیشان را به ناتوانی خود نسبت می دهند، در حالی که پسرها عدم موفقیتهای خود را در اثر مشکل بودن مسایل و عدم تلاش بیشتر می دانند.

● ناتوانی حل مشکل

به گفته دکتر زهرا حاج محمد کاشی جامعه شناس، نوجوانان به دلیل انگیزه های درونی دارای روحیه مقاومت، پرخاشگری و تا حدی طغیانگر هستند.

چنین روحیه ای منجر به نگاه رویایی و غیرواقعی آنان نسبت به آینده می شود و از آن جا که قادر به حل مشکلات خود نیستند، از خانه فرار می کنند.

این کارشناس درخصوص علت ورود این دختران به شهرهای بزرگ معتقد است: شهرهای بزرگ از دیدگاه این نوجوانان دارای امکانات وسیعی است و با توجه به کثرت جمعیت، دختران فراری در میان مردم گم می شوند و در نتیجه یافتن آنها توسط خانواده یا پلیس مشکل است.

به گفته وی، بهترین راه حل برای مبارزه با پدیده فرار دختران، از بین بردن فقر اقتصادی و فقر فرهنگی در درون خانواده هاست و نهادهای مربوطه هم باید تلاش کنند تا مانع تبدیل این دختران به بزهکاران آینده شوند.

● فقدان جو عاطفی سالم

سرهنگ سیدمحمد حسینی رییس اداره مشاوره و مددکاری فرماندهی انتظامی خراسان رضوی نیز در رابطه با این موضوع به گزارشگر ما می گوید:

به نظر می رسد پدیده فرار دختران نسبت به سالهای گذشته رو به افزایش است، البته در مورد این پدیده یا کاهش سن دختران فراری آمار معتبری وجود ندارد، اما آنچه مسلم است فرار از منزل فقط مختص دخترها نیست، بلکه پسرها نیز به این پدیده اجتماعی مبتلا هستند. به هر حال فرار دختران از دو بعد قابل بررسی است، فردی و خانوادگی.

سرهنگ حسینی ابتدا این پدیده را از بعد خانوادگی مورد بررسی قرار می دهد و در ادامه می گوید: براساس تحقیقاتی که درخصوص این مقوله انجام شده اغلب دخترانی که دچار این مشکل می شوند متعلق به خانواده هایی هستند که فقدان جو عاطفی سالم در خانواده آنان به چشم می خورد و با آشفتگی و نابسامانی های متفاوتی از قبیل طلاق، اعتیاد و طلاق روانی درگیرند و طبیعتاً دخترها با شرایط روحی روانی و حساسیتی که دارند بیشتر از پسرها لطمه می خورند و واکنش نشان می دهند که یکی از این واکنشها فرار از محیط خانه است.

اما از بعد فردی اگر بخواهیم دقیقاً این مسأله را مورد بررسی قرار دهیم متوجه می شویم که دخترها به دلیل اینکه زودتر از پسرها بالغ می شوند بحران دوران بلوغ را زودتر تجربه می کنند و همین امر موجب می شود که حساسیت آنها در سنین پایین تر از پسرها ایجاد شود از بعد دیگر هم در نتیجه خلاهای عاطفی که در کانون خانواده ها وجود دارد این قبیل دختران تعلق خاطر و دلبستگی های افراطی به گروههای هم سن و سال خودشان پیدا می کنند و در نتیجه به جای همانندسازی با والد هم جنسشان با گروههای هم سن و سال خود همانند سازی می کنند و تحت تأثیر نابهنجاریهای اجتماعی مرتکب خلافهای گوناگون از جمله فرار از منزل می شوند.

نکته دیگر اینکه بیشتر دختران فراری هوش بهرشان از نرم جامعه پایین تر است، به همین جهت برای حل مسایل و مشکلاتشان به شکل منطقی با قضایا برخورد نمی کنند و در نتیجه برای عوض کردن محیط نابسامان و آشفته خودشان به یک محیط بهتر اقدام به فرار از خانه می کنند که البته بعد از فرار در شرایط بسیار بدی قرار می گیرند و تقریباً اکثر آنان مورد سوء استفاده های جنسی واقع می شوند و مشکلاتی از این بابت برایشان به وجود می آید که حتی اگر زمینه بازگشت به خانه برایشان فراهم شود، احساس می کنند پلهای پشت سر خود را خراب کرده اند و دیگر نمی توانند برگردند و دچار درماندگی می شوند و در نهایت برای فرار از بی پناهی و درماندگی در دام باندها و مراکز فساد می افتند و به اشکال مختلف مورد بهره کشی قرار می گیرند.

این از بعد فردی است و تبعاتی که خود فرد با آن درگیر می شود و بیشتر هم غیر قابل جبران است، اما از بعد اجتماعی اگر در مراحل اولیه از بروز این پدیده پیشگیری شود، خیلی از سازمانها و تشکیلات درگیر این معضل نخواهند شد، یعنی اگر سرمایه گذاری کنند که کانون خانواده کانون سالم و مناسبی باشد طبیعتاً این مشکل بروز نمی کند و بسیاری از سازمانهای حمایتی، قضایی، پلیسی و مراکزی که با این مشکل و معضل رو به رو هستند درگیر این مسأله نخواهند شد و البته برای رسیدن به این هدف سیاستگذاران و برنامه ریزان جامعه باید به کانون خانواده بیشتر توجه نمایند و شرایطی ایجاد کنند که نوجوانان خیلی راحت بتوانند در مواقع بروز مشکلات مختلف با منابع و مراکز مشاوره و مددکاری در ارتباط مستقیم باشند و مشکلات خود را به شکل منطقی و مناسب حل و فصل نمایند.

دختران فراری بیشتر به کدام شهرها می روند؟+عکس

حبیب‌الله مسعودی فرید در نشست خبری روز افزود: سند کنترل آسیب‌های اجتماعی در ۲۷ استان تدوین و ارسال شده است و همچنین در ۳ استان نیز اقدامات نهایی آن انجام شده است و در برخی از استانها نیز آسیبهای اجتماعی تعیین اولویت شده اند.

به گفته وی، در این سند مشخص شده که تعداد دختران فراری در برخی از استانها مانند تهران و خراسان رضوی بیش از سایر استانها است که البته این دختران از استانهای دیگر به این استانها آمده اند.

وی گفت: در این سند اولویت‌های کاری در زمینه‌های آسیب‌های اجتماعی مورد نظر است به طوری که هر آسیب در هر استان متفاوت است.

مدیرکل امور آسیب‌دیدگان اجتماعی بهزیستی گفت:هم‌اکنون استان تهران بالاترین میزان طلاق در کشور را دارد ضمن اینکه در سند کنترل آسیب‌های اجتماعی استانی نگاه ویژه‌ای به مسائلی همچون کودک‌آزاری بحث دختران فراری شده است.

فرید تاکید کرد: در شهرهای بزرگ، صنعتی و شهرهایی که حاشیه نشینی دارند و مکانهایی که کانون جمعیتی زیادی وجود دارد، آسیب اجتماعی نیز وجود دارد که در شهرهای مختلف متفاوت است.

وی در مورد ازدواج کودکان زیر ۷ سال نیز گفت: در این زمینه بررسی‌های لازم انجام می‌شود، اما به نظر می‌رسد در سنین زیر ۷ سال شاید بحث محرومیت مطرح بوده است تا ازدواج رسمی که مدنظر است.

وی با اشاره به اینکه در سال جاری برای اولین بار برای آسیبهای اجتماعی بودجه اختصاص داده شده است گفت: برای کنترل آسیبهای اجتماعی ردیفی خاص اختصاص داده شده که به آسیبهای مختلف تخصیص داده می شود.

مدیر کل دفتر آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی تاکید کرد: به منظور ارائه خدمات سرپایی به هزار کودک در سال جاری یک میلیارد تومان اختصاص داده خواهد شد و همچنین برای توانمندسازی هر خانواده این کودکان ۶ تا ۸ میلیون تومان مورد نیاز است تا از ورود این کودکان به خیابانها جلوگیری شود.

فرید در مورد بیمه افراد دارای اختلال هویت جنسی نیز گفت: در سال به طور متوسط براساس آمارهای جهانی ۲۴ کودک متولد می شوند که ممکن است به دارای اختلال هویت جنسی دچار شوند به همین دلیل باید در همان زمان ابتدایی برای شناسایی این اختلال ، طرح غربالگری انجام شود.

به گفته وی، در طی دو سال گذشته هیچ اعتباری برای ارائه خدمات به این بیماران از سوی وزارت رفاه اختصاص داده نشده است اما در سال جاری مجددا قرار است کمیته رسیدگی به این بیماران مجددا تشکیل شود.

وی افزود: در سال ۸۹ در استانهای مختلف به ۱۴۱ مورد بیمار دارای TS و در سال ۹۰ نیز به ۱۱۶ بیمار کمک شد.

وی از راه اندازی سایت اورژانس اجتماعی خبر داد و گفت: قرار است برای هر کودک خیاباتی یک پرونده تشکیل شود.

در لانه فساد ، تعرض به دختران فراری و زنان !


۱۷ نفر که در یک باند سرقت و تشکیل لانه فساد دستگیر شده اند متهم هستند که دختران فراری و زنان را با فریب و نیرنگ به لانه فساد می کشاندند و مورد تعرض قرار می دادند.

فرمانده انتظامی مشهد با بیان این مطلب گفت: چند روز قبل زن جوانی که اهل یکی از شهرهای خراسان رضوی بود با مراجعه به کلانتری شهرک ناجا به ماموران انتظامی گفت: از شهرستان به مشهد آمدم و به دلیل این که جا و مکانی نداشتم در دام افراد خلافکاری گرفتار شدم. آن ها مدعی بودند که می توانند جای مناسبی را به من بدهند و به همین دلیل مرا به منطقه ای در شهرک صابر مشهد بردند اما روز بعد متوجه شدم که آن ها با ریختن مواد بیهوشی داخل چای مرا بیهوش کرده و مورد تعرض قرار داده اند. بقیه در ادامه مطلب …


ادامه نوشته

داستان زندگی دختر فراری

شب سرآغاز بدبختی من بود.. شبی سرد و بارانی.. خانه ای کوچک و حوضی بزرگ پر از ماهی های رنگی. چه کسی باور می کرد که من.. تنها دختر سید معتمد دل از خانه ای به این باصفایی بکنم و دنیای گرگ های میش نما وارد شوم.. همه چیز از تنهایی شروع شد..
مادرم صبح تا شب در خانه کار می کرد و توجهش به مرغ و خروس توی حیاط بود و غیبت های اقدس خانوم همسایه وراجمون و پدرم سید علی.. معتمد محل بود. صبح تا شب کارش این بود که مغازه را رها کند و به کار مردم برسد.. من تنها بودم.. خواهر و برادری نداشتم..

چه کسی می گوید مقصر من هستم؟؟؟‌ بیایید… بیایید ببینید که من اینجا هم تنها هستم!! تازه چهارده سالم بود.. اوج دوران بلوغ.. اوج احساسات.. اوج شهوت های زودگذر.. تو مدرسه هم هیچ کسی از من خوشش نمیومد.. فقط سارا.. دختر زیبا و قد بلند اما زورگو و تنبل روزی سراغم آمد.. روزی که از این همه بی توجهی خسته شده بودم..
سارا کلاس سوم راهنمایی بود و من دوم.. البته اون یک سال هم رد شده بود


وقتی اشکامو پاک کرد و بغلم کرد حس کردم کسی هم از من یادی کرده.. پس خدا هنوزم به فکرمه

اون بود که اولین بار پای منو به یک پارتی (مثلا تولد سمیرا جون) دعوت کرد. در حالی که سمیرا جونی وجود نداشت.. من که تا آن روز از میدان آزادی بالاتر را تنهایی نرفته بودم با او به یکی از محله های بالای شهر که بعدا فهمیدم زعفرانیه است رفتم.. لباس هایم مناسب همچین جایی نبود و باز افسرده و غمگین شدم و به خودم و جد و آبادم لعنت فرستادم.. اما باز هم سارا کنارم آمد و با دست به پشتم زد و گفت: کجایی بابا؟؟
نگاه شرمساری به سارا کردم و گفتم بهتره من برگردم خونه!! از نگاهم فهمید منظورم چیست و با لبخند گفت: این که چیزی نیست رفیق.. من فکر همه جاشو کردم.

خانه ای ویلایی با بیش از ۵۰۰ متر زیر بنابا استخری بزرگ درست وسط حیاط.. موسیقی تندی که می آمد جدا از موزیک ها و هیجان های یک تولد ساده بود.. برای اولین بار وارد شدم و پابند.. گول خورده بودم اما کم نیاوردم.. دختری لاغر با کت و دامنی سفید و موهای مش کرده و آرایشی زننده که معلوم بود چند سالی بزرگ تر از ماست به سارا سلام داد و بعد مرا در آغوش گرفت و بوسید و کلی از سارا تشکر کرد که مرا به آنجا برده و مدام می گفت: عزیزم.. خوش اومدی

همین توجهات بی جا باعث شد خیال کنم اینها دوستان من هستند.

وارد خانه که شدیم همه.. زن و مرد.. دختر و پسر با هم می گفتند و می خندیدند و عده ای هم خود را با بازی پاسور و تخته نرد مشغول می کردند.. البته من آن روز حتی اسم آن بازی ها را هم نمی دانستم.. واقعا هیجان خاصی داشت.

اون دختر که سارا او را الی صدا می کرد البته اسم اون الهه بود ما را به اتاقی برد که تقزیبا جمعیت کمتری داشت اما چند دختر در حال تعویض لباس بودند.
سارا از داخل کیفش که مثل کمد آقای ووپی همه چیز داشت دو دست لباس در آورد. یکی برای خودش و یکی را که رنگ قرمز تندی داشت و آستین هایش هم کوتاه بود را به من داد من امتناع کردم و گفتم: سارا می فهمی چی میگی؟؟ اینجا همه نامحرم هستند اون وقت من؟؟؟‌ خندید.. خنده که نه.. قهقهه ای بلند شبیه صدای نیشخند شیطان زمانی که تو را به گناهی آلوده می کند.. بعد در حالی که لباسش را پوشیده بود و مشغول مرتب کردن موهایش بود به حرفاش ادامع داد: ببین بچه جون.. من تو رو اینجا آوردم که خوش باشی و بهت توجه کنن و از این خفتی که دچارشی نجاتت بدم.. نمی دونم چرا ولی بغضی به اندازه تمام عمرم سراسر وجودم را فراگرفت.. روی زمین نشستم و گریه کردم.. وقتی چشم باز کردم در مقابلم پسری زیبا و قدبلند که معلوم بود بیشتر از ۲۲ سال ندارد با چشم و ابرو سیاه نگاهم کرد.. نمی دانم  چرا!! خریت کردم.. بچه بودم و نگاه های آلوده او را با نگاه معصومانه اشتباه گرفتم.
چرا؟؟ اصلا چرا سهیل با آن صورت و ابروی دست کاری شده .. چرا سهیل و یک عمر پشیمانی و حسرت
ما آن روز فقط همدیگر را نگاه می کردیم.. چه مدتی به این صورت گذشت یادم نیست.. فقط زمانی نگاهمان از هم جدا شد که سارا و الی دو طرف سهیل قرار گرفتند و هر کدام یکی از بازوهای او را گرفتند. سهیل می دانست اما من غافل.. خیال می کردم او با یک نگاه عاشقم شده.. با یک نگاه دل و دین باختم و خودم را به نابودی کشانده.. زمان تولد تموم شده بود.

مادر و پدر حتما نگران می شدند. اما من به آنها گفته بودم خونه سارا هستم تا با هم درس بخونیم. مادر سارا هم که همه چیز را می دانست کار خود را بلد بود.
یک هفته از آن جشن کذایی و دیدن سهیل که آن موقع حتی اسمش را هم نمی دانستم گذشت. من بی تاب بودم.. هر لحظه دلم می خواست کنارم بود.. دستم را می گرفت.. عاشقی باعث شده بود سر به هوا بشم. اما باز هم مادر بی توجه بود و من خیالم راحت..
دلم می خواست از سارا درباره او بپرسم اما با او هم قهر بودم ..چرا آشتی نمی کردیم.. چرا سارا پیش قدم نمی شد.. او خوب کارش را بلد بود.. دیوانه ام کرد.. عاشقم کرد.. و در نهایت رساند.. به خودم می گفتم: لعنت به تو .. بدبخت حتی پولدار هم نیستی تا توی محل ببینیش.. دو هفته از مهمانی گذشته بود..اما روزها و شب ها برای من قرن ها می گذشت.. چقدر احمق بودم.. روزها می گذشت که یک روز که داشتم از مدرسه بیرون می آمدم سهیل را با یک شاخه گل رز سرخ دیدم که به من نگاه می کند و لبخند می زند.. چقدر جذاب و دیدنی بود.. آدم دلش می خواست این پسر زیبا را قورت بدهد.. کتانی سفید.. شلوار جین.. حتی ادکلنش هم آدیداس بود.. هیکل ورزشکاری.. پای که چقدر از دیدنش لذت بردم آنروز
اما به روی حودم نیاوردم تا اینکه نفس نفس زنان گفت: مهتاب خانوم..مهتاب خانوم!! خانوم مهتاب!! کارتون دارم!! خواهش می کنم وایسید..فقط چند لحظه مزاحمتون میشم.. قلبم تند تند می زد.. مثل گنجشکی که در دام صیاد است..صدای ضربان قلبم را می شنیدم.. شاید اونم شنید.. ایستاده بودم روبروی مرد آینده ام..
از خوشحالی اشک در چشمانم حلقه زده بود.. گل رو داد و گفت: مهتاب خانوم اسم من سهیله.. من اونروز از شما خوشم اومد.. من شما رو دوست دارم.. شاید باورتون نشه..
قطره اشکی ناخودآگاه از گوشه چشمش روی گونه هایی که از شدت خجالت سرخ شده بود غلتید.. گفت: مهتاب خانوم من نه خواهر دارم نه برادر.. حتی مادر هم ندارم..
با گفتن این حرف یک قطره اشکش به سیلی تبدیل شد.. گفت: مهتاب دوستت دارم.. می خوام زنم بشی.. سرورم بشی.. خانوم خوته من..
ساده بگم.. خر شدم.. تا بعد از ظهر با اون راه رفتم و حرف زدم.. وقت خداحافظی سهیل طوری که ناخودآگاه جلوه کند وسط خیابون گونه منو بوسید. از خجالت مردم.. او هم با کلی معذرت خواهی روانه شد.. البته شماره موبایلشو به من داد و گفت: هر وقت دلت تنگ شد زنگ بزن یا اس ام اس بده.. اما من که گوشی نداشتم.. هر روز بعد از مدرسه بهش زنگ می زدم و کلی حرفای قشنگ می شنیدم.. تمام پول تو جیبی ام رو می دادم تا کارت تلفن بخرم.. تا اینکه بعد از دو ماه سهیل به مناسبت روز ولنتاین برام یه خط موبایل اعتباری خرید با یه گوشی.. از خوشحالی نزدیک بود بغلش کنم.. از نظر من سهیل یک فرشته بود.. توجهات او باعث شده بود تمام فکر و ذکرم بشود طرز فکرش.. صحبت کردنش.. حتی لبخندش.. کتاب ها را مقابلم می ذاشتم و به آینده خوشم با او فکر می کردم در حالی که سهیل بویی از مردانگی نبرده بود.. من او را به خاطر خودش می خواستم اما او مرا به خاطر مقاصد شوم گروهش.. نمی دونم چرا؟؟ ولی برای عشق نوجوانی تاوان سختی دادم که مقصرش فقط من نبودم.. سارا هم سراغم نیومد.. سهیل هم به من اخطار کرده بود اگر بهش نزدیک شم قید همه چیز رو میزنه.. می گفت: تو پاک و نجیبی ولی اون فاسده.. چقدر خیالم خام بود. عید نوروز هم آمد اما عید برای من بدون سهیل بی معنا بود. روز به روز افسرده تر می شدم.. بعد از تموم شدن تعطیلات طاقتم طاق شد.. به سهیل گفتم:‌سهیل جان من دوستت دارم .. عزیز من پا پیش بذار.. من دیگه طاقت دوری ندارم.. شبا بدون تو سردمه..
سهیل هم خودش رو زد به موش مردگی وقتی گریه هامو دید با دست پاکشون کرد.. من فراموش کرده بودم دختر سید معتمد محل هستم. محرم و نا محرم و حلال و حرام در من مرده بود.. اجازه می دادم سهیل دستم را بگیرد یا حتی مرا ببوسد.
آنروز سهیل مرا با خود به خانه ای در شمال تهران (یادم می آید اسم خیابون پسیان بود) برد. با او وارد خانه ویلایی شدم.. گفت: خوش اومدی عروس خانوم .. با حیرت همه جا رو نگاه می کردم. سهیل رفت با دو لیوان شربت اومد.. گفت: بابا فعلا ترکیه است.. من تنهام.. اونوقت قو می گی شبا سردته.. من چی بگم که از تنهایی توی این خونه درندشت می ترسم.. وقتی چشمامو باز کردم دیدم وای……….!!!!!!!!! من هم به جمع دخترانی که بدبخت شدند پیوسته ام..
وقتی که چشم باز کردم دیدم در کنار سهیلم که مثل بجه ای مرا در آغوش گرفته و خوابیده..
لباس هایم کجا بود؟؟ سهیل؟؟ سهیل؟؟ من اینجا چی کار می کنم؟؟ چشک هاشو باز کرد و مرا بوسید.. گفت: تو پیش منی.. عشق منی..
لباس هامو پوشیدم و رفتم.. تمام تنم درد می کرد.. برای هیچ و پوچ آبروی خودم را برده بودم. وقتی وارد خونه خودمون شدم.. امین پسر عموم با دسته گل کنار پدر و مادرش نشسته بود و مرا زیر چشمی می پایید ولی من احمق او را ناامید کرده بودم.. من امین را مثل برادر نداشته ام می دونستم.. اما سهیل مرا نابود کرده بود.. نیمه شب از خونه زدم بیرون.. با ترس و لرز از خیابونا عبور می کردم به سهیل مسیج دادم که فرار کردم .. بلافاصله سراغم اومد مرا در آغوش کشید و به همون خونه ظهری برد.. اما آنجا پر از دختر و پسر و زن و مرد بود.. منو وارد کرد با لبخند شیطنت بارش گفت: اینم سوگلی من.. مهتاب خانوم.. بعد از آن روز من شدم کنیز او.. کارم فاسد کردن دختران نجیب و خوبی مثل گذشته خودم بود و معتاد کردن آنها به قرص و .. اما من هرگز چنین کاری نکردم و مورد خشم سهیل قرار گرفتم و کتک می خوردم و حالا.. در زندان. پشت میله های سرد تنهایی.. منتظر به دنیا آمدن بچه سهیل هستم.. بچه ای که مردنش می ارزد به یک نفس کشیدن پاک… بله.. درسته.. امروز من با نوزاد سهیل می میرم.. این نامه را برای شما نوشتم پدر و مادر عزیز من..
ای که دیگران را به یکی یکدانه تان ترجیح دادید..
شاید قصه من عبرتی باشد برای دیگران..
دعایم کنید..
مهتاب تنها


دختر فراری سرنوشت ناگوار خود را بازگو كرد




دختری كه با فرار از خانه سرنوشت تلخی برای خود رقم زده است در مقابل دادیار جنایی به تشریح اتفاقاتی پرداخت كه برای وی رخ داده است.

به گزارش خبرنگار حقوقی ایسنا، حدود 20 روز قبل والدین دختری 15 ساله به نام شیرین با مراجعه به دادسرای امور جنایی تهران اعلام كردند كه دخترشان ناپدید شده است.

با صدور دستورات قضایی لازم از سوی قاضی امیراسماعیل رضوانفر دادیار شعبه‌ی چهارم دادیاری دادسرای ناحیه‌ی 27 تهران، تلاش ماموران آگاهی برای یافتن این دختر نوجوان آغاز شد تا این‌كه با بررسی رایانه‌ی شخصی شیرین مشخص شد وی با پسری جوان چت می‌كرده است.

با احضار این پسر جوان به دادسرا، وی اظهار كرد كه از طریق چت با شیرین آشنا شده و تنها یك بار وی را دیده است.

این جوان گفت كه شیرین خود را 21 ساله معرفی كرده بود اما با دیدنش متوجه شده كه سنش كمتر است و دیگر ارتباطی با او نداشته است.

این فرد همچنین مدعی شد كه چند روز قبل شیرین با وی تماس گرفته و گفته كه به شهر قم فرار كرده است.

تحقیقات جهت پیدا كردن دختر نوجوان ادامه داشت تا اینكه یك هفته قبل، مدیر مدرسه‌ی وی در تماس با مركز فوریت‌های پلیسی 110 اعلام كرد شیرین به خانه‌ی وی پناه برده است.

با انجام هماهنگی‌های لازم با مقام قضایی، دختر 15 ساله از مدیر مدرسه‌ی وی تحویل گرفته شد و به دادسرای جنایی انتقال یافت.

شیرین صبح امروز (دوشنبه) در مقابل دادیار جنایی تهران به تشریح آنچه بر وی گذشته پرداخت و گفت: من در خانواده‌ی نسبتا متمولی زندگی می‌كنم و از نظر مالی مشكلی نداشتم اما پدر و مادرم همیشه مرا محدود می‌كردند تا جایی كه برای رفتن به پارك به همراه دوستانم باید چند ساعت التماس می‌كردم و نهایتا مادرم با این شرط كه خواهر كوچك‌ترم نیز همراهم بیاید، اجازه می‌داد كه با دوستانم به پارك بروم.

وی ادامه داد: این سخت‌گیری‌ها ادامه داشت تا اینكه با پسری به اسم آرش از طریق چت آشنا شدم. رابطه‌ام با او نیز به جایی نرسید و نهایتا تصمیم گرفتم خودم را از شر این گرفتاری‌ها خلاص كنم. نهایتا یك روز صبح بدون آنكه پولی به همراه داشته باشم از خانه خارج شدم و به سمت قم رفتم.

شیرین افزود: در آنجا به خاطر تامین غذا، لباس و محل زندگی مجبور شدم كه به خواسته‌های پلید افراد زیادی تن بدهم. از این وضعیت هم خسته شدم. تصمیم گرفتم به تهران برگردم. وقتی به تهران برگشتم تنها جایی كه در آن احساس امنیت می‌كردم، خانه‌ی مدیر مدرسه‌مان بود. به خانه‌ی او رفتم و پس از چند ساعت متوجه شدم كه وی به پلیس اطلاع داده است. دیگر نمی‌خواستم فرار كنم. ماندم تا پلیس بیاید.

در پی اظهارات تكان‌دهنده‌ی این دختر نوجوان، قاض رضوانفر خطاب به والدین هشدار داد كه با ایجاد محدودیت‌های افراطی، چنین سرنوشت‌هایی را برای فرزندان خود رقم نزنند.

به گزارش ایسنا، تحقیقات ماموران جهت دستگیری افراد متعرض به شیرین در حالی ادامه دارد كه جمعه شب، پدر این دختر از سوی افراد ناشناس حین بستن مغازه‌اش مورد حمله قرار گرفته و به نحوی ضربات چاقو به وی اصابت كرده كه وضعیت او وخیم گزارش شده است.

آسیب شناسی فرار دختران از خانه با تأکید بر عوامل اجتماعی


امروزه فرار از منزل به عنوان یک آسیب اجتماعی، باعث ایجاد نگرانی در اکثر جوامع به خصوص جوامع در حال پیشرفت شده است. عوامل مختلفی از جمله عوامل اقتصادی، اجتماعی و روانشناختی در بروز این پدیده نقش دارند. دشوارترین دوران حیات انسان از نظر تربیتی دوره نوجوانی است. در این دوره که حدود سنی 18-12 سال را در بر می‌گیرد منطبق با دوره آموزشی راهنمایی و دبیرستان بیشترین مشکلات اجتماعی و فرهنگی  در این دوره رخ می دهد و غالبا در همین دوره است که فرزندان یا راه نادرست را بیش میگیرند و یا در مسیر سعادت گام می نهند. این دوره مرحله انتقال از دوران کودکی به دوران جوانی است. فرار از منزل نيز معضل ديگري است که اين‌بار بيشتر گريبان‌گير دختران شده‌است.

از یک سو، نوجوان در حال هجرت از وابستگی های دوران کودکی است، و از سوی دیگر توانایی لازم برای حل بسیاری از مسائل زندگی را ندارد. همین نوسان فکری وروانی در اودرماندگی، تزلزل و گاه پریشانی و ابهام ایجاد می کند و آرامش روحیرا از می گیرد. همزمانیاین دوره با پدیده بلوغ، سبب میشود که این دوره از زندگی انسان، از اهمیت و حساسیت ویژه ای برخوردار باشد. از یک سو، انگیزه های غریزی و عاطفی هر لحظه او را به سویی کشانده و تعادل روانی او را بههم میزند، و از سوی دیگر انواع تردیدها و دودلی ها او را بلاتکلیفی درد آوری روبهرو می سازد.

تعاریف فرار

برای پدیده فرار تعاریف متعددی وجود دارد. بعضی معتقدند، فرار جزو علایم اختلالات رفتاری شدید محوب می‌شود و نه به دلیل ماهیت آن، بلکه به دلیل فراهم آوردن مسایل و مشکلاتی که برای فرد و اجتماع به دنبال دارد. فرار را می‌توان این اینگونه تعریف کرد: میل به رهایی از قید خانواده که نوجوان در طلب آن می باشد که ممکن است به فرار از سرپرستی و نظارت پدر و مادر منجر گردد. در تعریف دیگری فرار مکانیسمی است در جهت یافتن مجالی برای اثبات وجود فرد که در خانه چنین فرصتی را نیافته است. گاهی اوقات فرار، به عنوان تنها انتخاب برای یک شکل بزرگ به نظر می‌رسد. به معنی ترک ارادی خانه یا محیط نظارت شده می‌باشد. معمولا فرار به منظور دوری یا اجتناب از بعضی چیزها، یا برای یافتن و به دست آوردن بعضی چیزیهای دیگر صورت می‌گیرد. یک فرد فراری لزوما یک مفقود شده به حساب نمی‌آید، زیرا فرد مفقود شده فردی است که ممکن است گم، ربوده یا مجروح شده، یا آن که برخلاف میلش در جایی نگه داشته شده باشد. یک نوجوان فراری همانند نوجوان که شب هنگام پنهانی از خانه خارج می‌شود تا با دوستانش اوقات خود را بگذراند، نیست.

تئوری های انحرافات

پژوهش و مطالعۀ اجتماعی پیرامون انحرافات اجتماعی بصورت تحقیق علمی از نود سال پیش آغاز شده است ، البته در آن زمان این پژوهشها کمتر جنبۀ واقع بینانه داشته اند ، ولی پس از مدتی پژوهشها بر  شالوده ای صحیح تر استوار شد(محسنی،382:1373).

از زمانی که برای شناخت طبیعت و جهان مادی روش های علمی و دقیق بکار رفت شناخت و تحلیل چگونگی رفتارهای فردی و گروهی نیز بر اساس اندیشه های اخلاقی و تفکرات فلسفی قرار گرفت.

برای مطالعه و بررسی علمی رفتارهای انسانی، بخصوص در زمینۀ کجروی هم از لحاظ ذهنی بصورت شناخت مفاهیم خاص ، و هم بکمک ابزار و وسایل تحقیق عینی برای گسترش پژوهش های علمی در این زمینه نیازمندیم.

در هر جامعه برای شناخت چگونگی ماهیت کجروی ابتدا باید اطلاعاتی در مورد آن جامعه و هنجارهای فرهنگیش یعنی آنچه که وسیلۀ خود مردم خلق شده و از آن پیروی میکند داشته باشیم و همچنین به تفاوتهای اجتماعی و اختلافات طبقاتی آن جامعه نیز باید توجه کنیم(فرجاد،9:1375).

بدین روی، تاکنون چند نظریه عمده جامعه‏شناختی در مورد «انحراف» بیان شده و شاید بتوان گفت: امروز ادعا بر این است که به دلیل پیچیدگی پدیده‏های اجتماعی هیچ یک از این نظریه‏ها به تنهایی قدرت تحلیل و بررسی انحرافات را ندارند. بلکه در صورتی که مجموع این‏ها در کنار هم قرار گیرند، می‏توانند انحرافات را به دقت مورد بررسی و شناسایی قرار دهند این نظریه‏ها عبارتند از:

الف : نظریه اختلاف خانوادگی و رشد شخصیت: الیزابت هارلوک نیز چون ویلیام گود منشاء نژندی و نابهنجاری را در محیط فامیلی و در ساختارهای خانوادگی جستجو می کند و آن را معلول نحوه تربیت، مکانیسم های جامعه پذیری خانواده و نیز چگونگی و کیفیت رشد شخصیت کودک در خانواده می داند.

رشد سالم و طبیعی کودک متاثر از شرایط و عوامل متعددی است که سهم خانواده در این میان بیش از عوامل دیگر است. از نظر هارلوک خانواده در موارد زیر به رشد سالم و طبیعی کودک کمک می نماید:

1-احساس امنیت از اینکه «کودک» عضو یک گروه ثابت و پایدار است.

2- وجود افرادی که کودکان می توانند در ارضاء نیازهای فیزیکی یا روانی خود به آنها متکی باشند.

3- منشاء و سرچشمه مهر و عاطفه و پذیرش بدون در نظر گرفتن اعمالی که کودک انجام می دهد.

4- مدل هایی جهت الگوهای رفتاری قابل قبول به منظور یادگیری اجتماعی (اجتماعی شدن).

5- هدایت در رشد رفتار اجتماعی منطبق با الگوهای تایید شده.

6-افرادی که می توانند در جهت حل مسائل کودک برای سازگاری در زندگی وی را کمک می کنند.

7-افرادی که می توانند در یادگیری مهارت ها (حرکتی، کلامی یا اجتماعی) که برای سازگاری لازم است کودک را راهنما باشند.

8- تحریص و تشویق (تحریک) توانایی های کودکان در کسب موفقیت ها در مدرسه و زندگی اجتماعی.

9- کمک و یاری به فرد برای ایجاد تناسب میان خواسته ها و علایق از یک سو و توانایی ها از سوی دیگر.

10- منشاء و سرچشمه همراهی و همدلی تا جایی که فرد بتواند با این ویژگی ها با خارج از محیط خانواده ارتباط برقرار نماید.

هارلوک معتقد است الگوی رشد شخصیت کودک در آغاز در چهارچوبی از ارتباطات و مناسبات با والدین شکل می گیرد.

در این سالهای کودکی است که شخصیت کودک تدریجاً قوام و ثباتی می یابد و او را وارد مرحله بالاتری از زندگی می سازد که دچار لغزش و نابسامانی نگردد. بزعم هارلوک نوجوانان و جوانانی که در زندگی بزرگسالی رفتارهای غیر عادی و ضد اجتماعی از خود بروز می دهند افرادی هستند که از زمینه های خانوادگی سالم و مولد برخوردار نبوده اند. بنظر هارلوک والدین به لحاظ ملاحظات تربیتی و عاملی در فرایندهای جامعه پذیری به این دلیل بر فرزندان خود مؤثرند که الگوهای مختلف تربیتی و شیوه های خاصی را جهت پرورش آنها به کار می برند. از طرق مختلفی خانواده بر رفتار و شخصیت کودکان واعضاء خود تأثیر می گذارد. هارلوک دو طریق را در این خصوص مشخص می کند:

1- تأثیرات مستقیم: تأثیرات مستقیم خانواده بر رفتار و شخصیت کودک از طریق روشهای تربیتی که والدین بر می گزینند و نیز از طریق خصوصیات رفتاری و چگونگی برخورد با مسایل روزمره زندگی و نظایر آن بوجود می آید. هارلوک معتقد است که والدین نقش عمده ای در فرایند جامعه پذیری ایفا        می کنند. جامعه پذیری فرایندی است که تحت آن کودک با هنجارها و نرم های گروه (خانواده و جامعه) همساز و منطبق می گردد. بدین ترتیب والدین رفتار کودک را در یک قالب فرهنگی که هنجارهای اجتماعی است شکل می دهند. فضای پذیرنده و قابل قبول خانواده به کودک می آموزد که در مواقع مواجه با ناکامی، سرخوردگی و ناملایمات، صبر و خویشتن داری همراه با چاره اندیشی و تدبیر پیشه سازد و بجای انفعال و گوشه گیری روش های معقول و عملی برای حل مسایل و مشکلات اتخاذ کند.

2: تأثیرات غیر مستقیم:

تأثیرات غیر مستقیم خانواده از طریق همانند سازی و تقلید رفتارهای والدین و دیگر اعضاء خانواده به وسیله فرزندان صورت می گیرد. از این طریق کودک سعی می کند شخصیت و رفتار خود را براساس الگوی انتخاب شده که مورد علاقه اوست همانند نماید. هر چند همانند سازی در بیرون از خانه نیز صورت می گیرد ولی در دوران اولیه زندگی بطور ویژه ای از خانواده و والدین شکل می گیرد. از نظر هارلوک کودکان از دو طریق می کوشند خود را با والدین و خانواده همانند سازند:   الف: همانند سازی مثبت                                                ب: همانند سازی منفی

در همانند سازی مثبت کودک می کوشد آن دسته از آداب، عادات، باورها و رفتارهای مطبوع و مورد پسند والدین را آموخته و خود را با آنها منطبق و سازگار سازد.

در همانند سازی منفی، بالعکس کودک بر آن است که همانند والدین و یا شخص خاص نباشد و در عوض خود مرجع دیگری را برای همانند سازی برگزیند. بدیهی است میزان اثر گذاری رفتار هر یک از والدین بر شخصیت کودک تا حد زیادی به موقعیت اجتماعی و فرهنگی خانواده وجامعه بستگی دارد و به همین جهت نمی توان اینگونه قبول کرد که در همه خانواده ها والدین به یک اندازه بر رفتار فرزندان تأثیر و نقش دارند. فضای روانی و عاطفی خانواده و والدین تأثیر مستقیمی بر روی اعضاء خانواده و فرزندان دارد بطوری که اگر والدین طرد کننده باشند کودکان آنها غمگین، مظنون، غیرقابل انعطاف، نامطمئن، درونگرا و... می باشند و زمانی که والدین بی توجه نسبت به کودک باشند بچه های آنها مضطرب، خسته، دیرجوش و... خواهند گردید. هارلوک نتیجه می گیرد که تأثیر خانواده بر جمعیت فرزندان از طرق زیر امکان پذیر است:

الف: زمانی که کودک در خانه صرف می کند بستگی مستقیم با میزان این تأثیر دارد. بدیهی است هر چند زمانی که کودک در خانه بسر می برد بیشتر باشد تأثیر پذیری او از ارزشها و رفتارها و... خانواده بیشتر خواهد شد.

ب: کنترل رفتار که به شیوه الگوهای تربیتی مربوط می شود.

ج: تجربیات اولیه ای که کودک و حتی پس از ورود به مدرسه ادامه می یابد و برابر آن کودک در طی رشد به تدریج نسبت به نقش های خود شناخت پیدا می کند و این نکته را در می یابد که خانواده چه انتظارات رفتاری از او دارد و بدین ترتیب سعی در برآوردن انتظارات مورد نظر می نماید.

نگرش ها و عقایدت والدین نیز از موثرترین عوامل در خلال اجتماعی شدن و رشد شخصیت کودک     می باشد. این نگرش ها گاه زیان آور و آسیب رسان برای کودک می باشند و ممکن است در سازگاری های نامناسب بعدی در زندگی کودک منشاء اثر باشند. طردهای والدین، حفظ و نگهداری بیش از اندازه، تسلط و انقیاد و نگرش های مشابهی از این قبیل غالباً در ظهور الگوهای رفتاری نامناسب دخیل هستند.

بدین ترتیب هارلوک همه صور رفتارهای نژند و نابهنجار را بگونه ای به شرایط آنومیک در محیط خانواده و اختلال درکارکرد نظام خانواده ربط می دهد، از این رو وندالیسم نیز معلول عدم یادگیری بهنجار و تربیت نرمال در محیط های آموزشی و تربیتی و نیز اجتماعی شدن ناموفق در محیط خانواده است.

ب: نظریه فضای عاطفی خانواده:

لاونولت می کوشد با ربط رفتارهای آسیب زای خانواده به شکل گیری رفتارهای نابهنجار اعضاء، تعیین کننده های ساختاری رفتار نابهنجار درخانواده را توضیح دهد. لاونولت در خصوص نقش رفتارهای آسیب زای خانواده در شکل گیری رفتار نابهنجار متذکر می شود که تجربیات اولیه زندگی در تعیین چگونگی رفتار موثر بوده و خانواده اولین گروه و نهادی است که زمینه و شرایط چنین تجربیاتی را فراهم می نماید. لذا توجه به روابط میان اعضای خانواده و تأثیرات متقابل این کنش ها در رفتار کودک و جوان امری مهم و قابل توجه می باشد. لاونولت ضمن مشخص کردن مهمترین عوامل رفتاری آسیب زای خانواده، آنها را در پیدایی و شکل گیری رفتار نابهنجار اعضاء دخیل می داند. این عوامل عبارتند از:

1- تنبیه، شدت عمل بیش از حد و سخت گیری افراطی:

تنبیه، شدت عمل و سخت گیری های افراطی که از سوی والدین در خصوص فرزندان اعمال می شود سبب میگردد کودکان از والدین خود طرد شده، نیازهای اساسی آنان نادیده گرفته شود و به احساسات و عواطف آنها توجه نشود.

2- زیاده روی در ابراز مهر و محبت و مراقبت و محافظت بیش از اندازه:

مهر و محبت بیش از اندازه که معمولاً از سوی مادران اعمال می شود منجر به عدم رشد طبیعی کودک شده و باعث عدم اعتماد به نفس شخص و اتکاء به والدین و دیگران می گردد. از این رو فرد به علت اینکه محرومیتی را نچشیده است توان مقابله با مشکلات زندگی را در خود نمی یابد. این خود می تواند منشاء انواع ناراحتی روحی و روانی و اجتماعی شود.

3- توقعات نامعقول و انتظارات نابجا از فرزندان:

انتظارات والدین باید متناسب با توانایی های کودکان باشد. اگر والدین توقعات بیش از حد معقول از کودک و نوجوان خود داشته باشند موجب خواهد شد فرزندان آنها از نظر رشد در زمینه های مختلف تحصیلی و غیره و نیز عزت نفس در حد پایینی قرار گیرند.

4- نظم و انضباط نامقبول وافراطی:

نظم و انضباط همچنانکه لازمه پیشرفت هر جامعه ای است برای هر خانواده نیز همین حکم را دارا       می باشد منتها هنگامی که از حد متعادل خود خارج می شود آثار زیان باری به بار خواهد آورد و مانع رشد و تعالی خواهد شد. انضباط خشکی که گاهی از سوی والدین نسبت به فرزندان وارد می شود منجر به ایجاد محرومیت ها و ناکامی ها غیر اصولی برای کودک شده، کانون خانواده را سرد و از هم گسیخته     می نماید. فضای تهدید و ارعاب امنیتی کودک را سلب و به لحاظ عاطفی وضعیت نابهنجاری برای او بوجود می آورد. در مقابل در خانواده هایی که هیچگونه نظم و انضباطی حاکم نیست و فرزند خود را در آزادی و بی قیدی می بیند نابهنجاری های دیگری بوجود می آید، در این حالت شخص ضمن پیدایش خصوصیت خودمداری و خیره سری به خود اجازه می دهد دیگران را مورد تعرض و آزار خود قرار دهد.

نظم معیوب و بی ثبات موجب می شود که فرد در پذیرش ارزش های ثابت و هنجارهای طبیعی که تعیین کننده الگوهای رفتاری می باشد دچار مشکل گردد. نظم و انضباط معتدل و مقبول در پذیرش هنجارها و عمل به آنها بسیار مؤثر است.

ج:  نظریه انتقال فرهنگی کج روی (کنش متقابل گرا)

ساترلند درباره چگونگی انتقال فرهنگی کج‏روی معتقد است که، رفتار انحرافی همانند سایر رفتارهای اجتماعی، از طریق معاشرت با دیگران ـ یعنی منحرفان ـ آموخته می‏شود. بر اساس این دیدگاه، رفتار انحرافی نه منشأ ارثی دارد و نه روان‏شناختی، بلکه شخص کاملاً آن را از دیگران فرامی‏گیرد؛ همان‏گونه که همنوایان از طریق همین ارتباط با افراد سازگار، هنجارها و ارزش‏های فرهنگی آن گروه و جامعه را پذیرفته، خود را با آن انطباق می‏دهند. بنابراین، نه تنها دوستان و گروه‏های مرجع، بر همنوا شدن یا هنجار شکن شدن افراد تأثیر می‏گذارند؛ بلکه حتی در نوع رفتارهای انحرافی و جرایم ارتکابی افراد نیز نقش          تعیین کننده‏ای دارند.

این دیدگاه توجه دارد که فرد منحرف تنها با هنجارشکنان و فرد همنوا تنها با افراد سازگار ارتباط ندارد، بلکه هر انسانی با هر دو دسته این افراد سر و کار دارد. اما این که کدام یک از این دو گروه، فرهنگ خود را منتقل می‏کنند و تأثیر می‏گذارند، معتقد است به عوامل دیگری نیز بستگی دارد که این عوامل عبارتند از:

1. شدت تماس با دیگران: احتمال انحراف فرد در اثر تماس با دوستان یا اعضای خانواده منحرف خود، به مراتب بیش‏تر است تا در اثر تماس با آشنایان یا همکاران منحرف خود.

2. سن زمان تماس: تأثیرپذیری فرد از دیگران در کودکی و جوانی بیش‏تر از زمان‏های بعدی است.

3. نسبت تماس با منحرفان در مقایسه با تماس همنوایان: هر چه ارتباط و معاشرت با کج‏رفتاران نسبت به همنوایان بیش‏تر باشد، به همان میزان احتمال انحراف فرد بیش‏تر خواهد بود.

د: نظریه بی‏هنجاری مرتن

مرتن هرگونه تبیین فردگرایانه و روان‏شناختی را در مورد مسئله انحراف مردود می‏شمارد و آن را متأثر از ساخت جامعه می‏داند و شرایط ساختی را عامل اصلی انحرافات به شمار می‏آورد. وی یکی از عناصر اصلی ساخت جامعه را فراهم نمودن شیوه‏های استاندارد شده کنش، یعنی همان ابزارها و هنجارها برای نیل به اهداف می‏داند و عنصر اصلی دیگر را اهداف و ارزش‏های مورد قبول و پذیرفته شده جامعه می‏داند. او در صورتی یک نظام اجتماعی را «متعادل» می‏داند که بین این دو عنصر اصلی، تناسبی وجود داشته باشد، یعنی افراد جامعه بتوانند از طریق ابزارها و وسائل و راه‏های مشروع جامعه، به اهداف پذیرفته شده آن جامعه دست یازند که این شیوه را همنوایی گویند. اما در صورتی که چنین تناسبی بین اهداف و وسائل دست‏یابی به آن وجود نداشته باشد و عده‏ای از افراد جامعه نتوانند از طریق آن ابزارهای مورد قبول جامعه، به هدف‏های پذیرفته شده جامعه برسند، احساس عدم رضایت می‏کنند و از این‏رو، تلاش می‏نمایند تا راه‏های نامشروع و غیر قابل قبول جامعه ـ یعنی همان شیوه‏های انحرافی مانند فرار از خانه و پناه ‏بردن به دامن شکارچیان جامعه ـ را دنبال کنند.

ذ: نظریه کنترل اجتماعی

این نظریه به جای توجه به علت همنوایی افراد، بیش‏تر به دنبال علل ناهمنوایی افراد بوده و معتقد است که، ناهمنوایی و هنجارشکنی و کج‏روی افراد ریشه در عدم مهار صحیح و کارا دارد. این دیدگاه از سویی، زندگی را پر از وسوسه و نیرنگ و فریب می‏داند و از سوی دیگر، برخی از عوامل انحرافی را مفید و سودمند می‏شمارد. بنابراین، زمینه و شرایط را برای رفتارهای نابهنجار فراهم می‏داند و مدعی است که همنوایی مردم بدین سبب است که اعمال و رفتار آنان توسط جامعه مهار می‏شود، به طوری که هر چه میزان این مهار بیش‏تر باشد و نظارت‏های گوناگون از قبیل رسمی و غیر رسمی، بیرونی و درونی، مستقیم و غیر مستقیم وجود داشته باشند و حساسیت مردم و مسئولان افزایش یابد، میزان همنوایی مردم بیشتر خواهد بود، و اگر مهاری از سوی جامعه وجود نداشت، همنوایی اندکی به وجود می‏آید. این دیدگاه تا حد زیادی متأثر از نظریه دورکیم در مورد انحراف است که معتقد است: هر چه میزان همبستگی افراد جامعه بیش‏تر باشد، به همان میزان رفتارهای نابهنجار آن‏ها کم‏تر است و مردم از ارزش‏ها و هنجارهای اجتماعی بیش‏تر پیروی می‏کنند، ولی هر چه میزان همبستگی بین اعضای جامعه کم‏تر باشد و افراد از جامعه بریده باشند، به همان نسبت، احتمال انحراف آن‏ها بیش‏تر است.

ر:  نظریه انگ زنی (کنش متقابل گرا)

به نظر کنش متقابل گرایان، رفتارهای افراد به وسیله واکنش‏های دیگران شکل می‏گیرند و زمانی که دیگران، کنش‏های شخصی را انگ کج‏رو می‏زنند، فرد غالبا وادار می‏شود، نقش کج‏رو را بازی کند. حال چنین چیزی چگونه امکان‏پذیر است؟ نظریه انگ‏زنی تأکید می‏ورزد، انگ‏هایی که به رفتارهای افراد زده می‏شوند، در پیدایش و ادامه کجروی نقش اساسی دارند. هنگامی که مردم انگ کج رو می‏خورند ـ مانند مجرم، خطاکار و بزهکار و معتاد و... غالبا برای بر آوردن انتظاراتی که از این انگ‏ها می‏رود، به این انگ‏ها پاسخ می‏دهند. همه ما تا حدی از نقش کج روها آگاهی داریم، حال اگر به ما به طور پیوسته انگ بزنند، ما چگونه واکنش نشان می‏دهیم؟ احتمالاً همان‏گونه که انگ خورده‏ایم عمل می‏کنیم. ولی فرآیند بر چسب زنی پیچیده‏تر از این است.

هنگامی که ما انگ کج رو می‏خوریم ـ مانند مجرم، خطا کار و یا بیمار روانی ـ غالبا نمونه ذهنی این انگ را، همچون سابقه بیمارستانی با خود حمل می‏کنیم. بنابراین، انگ به صورت رسمی و نهادینه در می‏آید، با این نتیجه که کارفرمایان، صاحب خانه‏ها، دوستان بالقوه، بنگاه‏های رفاهی و دیگران با ما به گونه‏ای رفتار می‏کنند که گویا هنوز ما کج رو هستیم. این‏گونه انگ‏ها مانع از آن می‏شوند که مردم از کج‏روی فاصله بگیرند و آن‏ها را وادار می‏کنند که که به بازی در نقش‏های کج‏رو باز گردند. فشارهای مذکور به وسیله ناتوانی در کسب پیوندهای بین فردی جدید و بدون انحراف تشدید می‏شوند، زیرا چه کسی می‏خواهد با یک اهل فحشاء، بزهکار یا بیمار روانی، کنش متقابل داشته باشد؟ با گذشت زمان، همان‏گونه که انگ به کار گرفته شده و تحکیم می‏یابد، افراد بر حسب این انگ دریافتی از خود، به عنوان کج‏رو، به شیوه‏هایی عمل می‏کنند که منعکس‏کننده این دریافت از خود انحرافی باشد. بدین وسیله دیگران را مطمئن می‏سازند که انگ و برچسب چسبیده است! و بدین وسیله چسبیدن انگ‏ها تضمین می‏شود.

بی‏تردید این فرآیندهای انگ‏زنی بخشی از زندگی نامه هر فرد کج‏رو است. انگ‏ها گاهی غیر رسمی‏اند و گاهی نیز به صورت اسناد رسمی جمع‏آوری می‏شوند، ولی انگ‏ها غالبا موجب واکنش‏های بین فردی و نهادینه شده‏ای می‏شوند که مانع رهایی افراد از انگ‏ها شده و در عین حال از سنجش، ارزیابی و توقع دیگران از کج‏روی‏شان حکایت می‏کنند. بنابراین، علل اولیه کج‏روی هر چه که باشند، نیروهای قدرتمندی در کارند که به محض آن که عمل انگ‏زنی اتفاق افتاد، کج‏روی را تداوم می‏بخشند.

ز: ویلیام گود و نظریه آنومی و ساختار خانواده:

ویلیام گود با استعانت از مفهوم آنومی و تعمیم آن به نهاد خانواده بعنوان مهمترین آژانس اجتماعی کننده ساختار خانواده، سازمان و انگاره های آن را کلیدی برای شناخت شخصیت ورفتار فرد پرورش یافته در آن تلقی می کند و هر گونه نابسامانی و بی سازمانی در این نهاد وساختار آن را در بروز توسعه و تکوین شخصیت بزهکار و کجرو دخیل می داند.

ویلیام گود معتقد است خانواده کانون و هسته اصلی تشکل اجتماعی و بعنوان یک سیستم کوچک اجتماعی است که زیر بنای جامعه بزرگتری را فراهم می کند. هنجارها و ارزشهای حاکم بر آن بر تک تک افراد آن تأثیر قطعی دارند. شناخت سازمان و انگاره های خانواده می تواند بعنوان کلیدی برای شناخت رفتارهای فرد پرورش یافته در آن تلقی گردد، زیرا بدون تردید خانواده مهمترین عامل پیدایش و تشکل شخصیت فرد محسوب می شود. بنظر گود هنگامی که یک یا چند تن از اعضای خانواده نتوانند وظایف و نقش خود رابطور مناسب و شایسته ای انجام دهند، گسیختگی خانوادگی بوجود می آید. شدت گسیختگی را در ازهم پاشیدگی و تلاشی خانواده هایی که اعضای آن از هم جدا شده اند میتوان مشاهده کرد. گسیختگی خانواده می تواند معلول عوامل زیر باشد:

الف: فقدان پدر که در اثر مرگ و میر، طلاق یا اشتغال بیش از حد پیش می آید و در این حالت وظایف پدر بر دوش مادر افکنده می شود یا شخص دیگری در غیاب پدر این نقش را بعهده می گیرد.

ب: فقدان یا غیبت مادر به علت اشتغال خارج از خانه، مرگ یا طلاق که در اثر شرایط اجرای نقش های مادرانه دچار اختلال می گردد.

ج: وجود روابط عاطفی ضعیف و حتی متعارض بین اعضاء خانواده که علیرغم زندگی اجتماعی با یکدیگر در ظاهر اما از کارکردهای کنشی متقابل ضعیفی برخوردار بوده و نسبت به یکدیگر از همدلی و هم حسی برخوردار نیستند.

گود در کتاب معروف خود تحت عنوان جامعه و خانواده ضمن اشاره به اهم وظایف و کارکردهای نهاد خانواده به شرایط و عواملی که منجر به گسیختگی و بی سازمانی و تشدید شرایط آنومیک در خانواده     می گردد اشاره می کند. به نظر گود خانواده نقش عمده ای را در تأمین نیازهای جسمی، روانی، روحی و عاطفی و اجتماعی فرزندان و اعضاء خود ایفا می کند. به علاوه نهاد خانواده به جریان شناخت خود، کشف خویشتن و هویت یابی فرد کمک  می نماید. این نهاد همچنین نقش عمده ای را در یادگیری، تربیت و آموزش اعضاء بعهده دارد و بالاخره خانواده منبع رشد و شکوفایی استعدادهای فرزندان و اعضاء خود بشمار می آید.

انگیزه‏های فرار از خانه

آمار نشان می‏دهد، انگیزه افراد فراری بر حسب جنس، سن، تحصیلات و محیط زندگی متفاوت است، اما انگیزه‏های ذیل بین همگان عمومیت دارد:

الف. اثبات وجود و جلب توجه اطرافیان و اجبار آنها برای اجرای تمایلات و خواسته‏های خویش.

ب. رهایی از هنجارها، فشارها، تحمیل‏ها، قید و بندها، خشونت‏ها و آزارهای خانواده و کسب آزادی عمل در رفتارهای فردی و اجتماعی.

ج. لجاجت با خانواده، سلب آرامش و ایجاد بدنامی یا مشکل برای آنان به جهت عدم تعلق و دلبستگی به خانواده.

د. تحت فشار قرار دادن دیگران برای تحقق خواسته‏های خود در خصوص زندگی آینده و موقعیت بهتر اقتصادی.

انواع فرار

این عمل بر حسب موضوعات مختلف بدین شرح قابل دسته‏بندی می‏باشد:

الف. از نظر جنس و تأهل

اقدام به فرار، هم از سوی پسران (و مردان متأهل) و هم از سوی دختران (و زنان متأهل) انجام می‏شود. لازم به ذکر است، دلایل چنین اقدامی توسط مردان متأهل و پسران با یکدیگر متفاوت است. زنان متأهل نیز اغلب به دلیل خشونت و مفاسد اخلاقی همسر یا اغفال و مفاسد اخلاقی خود از خانه متواری می‏شوند.

 

 

 

ب. از نظر اطلاع خانواده

در اکثر موارد اقدام به فرار به طور ناگهانی، بدون خبر و اطلاع اعضای خانواده صورت می‏گیرد، اما در برخی شرایط، فرد قصد خود را به صورت «تهدید به فرار» اطلاع می‏دهد. این عمل اغلب در بین پسران فراری معمول است.

ج. از نظر تعداد همراهان

در شرایطی ممکن است که اقدام به فرار به همراهی فردی از جنس مخالف با زمینه دوستی و قرار ملاقات انجام شود. اخیرا مواردی از فرارهای گروهی در بین دختران مشاهده شده است. اما اغلب، دختران به تنهایی فرار می‏کنند.

د. از نظر مدت زمان فرار

در برخی شرایط فرد پس از فرار و مواجهه با مشکلاتی نظیر: عدم امنیت و فراهم نبودن امکانات زندگی، پشیمان می‏شود و در صورت خوش اقبالی، با کم‏ترین لطمات روحی و جسمی توسط نیروهای امنیتی، شناسایی و در مدت زمان کوتاهی به خانه باز می‏گردد. در چنین وضعیتی به نظر می‏رسد دلایل فرد جهت فرار چندان منطقی نبوده یا فرد برنامه و هدف معینی برای فرار نداشته است. دسته‏ای از دختران فراری نیز به دلیل شرایط واقعا نامساعد خانه، حاضر به بازگشت نیستند و برای جلوگیری از این کار از نام مستعار استفاه می‏کنند و یا اظهار می‏دارند که خانواده‏ای ندارند.

ه. از نظر مبدأ و مقصد فرار

اغلب فرارها از شهرستان‏ها به مرکز یا شهرهای بزرگ انجام می‏شود، هر چند مبدأ و مقصد معدودی از فرارها نیز بالعکس می‏باشد. توزیع ناعادلانه امکانات رفاهی در کشور، انعکاس مظاهر زندگی در کلان‏شهرها و رویای زندگی در تهران، دختران شهرستانی را به فرار به تهران تحریک می‏کند. دختران شهرستانی محیط پیرامون را برای خود کوچک می‏دانند و برای دستیابی به زندگی بهتر و یافتن همسری لایق به تهران روی می‏آورند. گاهی نیز از شهرهای کوچک و بزرگ به قصد عزیمت به کشورهای دیگر از خانه فراری می‏شوند.

و. از نظر تکرار فرار

برخی از دختران برای نخستین بار اقدام به فرار می‏کنند و دسته‏ای دیگر علی‏رغم تلاش‏های مددکاران جهت بازگشت به محیط خانه و خانواده، مجددا از محیط خانه می‏گریزند و ما شاهد هستیم که دختران چندین بار از خانه فرار می‏کنند و خانه را یک استراحتگاه مقطعی می‏دانند.

عوامل فرار دختران

الف) عوامل معطوف به شخصیت

این دسته از عوامل، معطوف به عدم تعادل شخصیتی و اختلال در سلوک و رفتار است که به برخی از آنها اشاره می‏شود:

1- شخصیت‏های ضد اجتماعی: ویژگی‏های این نوع شخصیت، به هم‏ریختگی ارتباط میان انسان و جامعه و ارتکاب رفتارهای نابهنجار است که مورد قبول جامعه نمی‏باشد، ولی معمولاً نزد عامل آن در اصل و یا در مواقعی خاص، ناپسند شمرده نمی‏شود. افراد روان رنجور نسبت به هنجارها و مقررات اجتماعی بی‏تفاوت بوده و کم‏تر آن‏ها را رعایت می‏کنند. اعمال این افراد نظام اجتماعی را متزلزل می‏کند و رعایت ارزش‏های اخلاقی را به پایین‏ترین سطح آن تنزل می‏دهد.

از مشخصات بارز شخصیت‏های ضد اجتماعی، خودمحوری ، فریبندگی سطحی و ظاهری، عدم احساس مسئولیت و فقدان بینش نسبت به انگیزه‏های عمل می‏باشد. آن‏ها به طور کلی به پیامد عمل خود نمی‏اندیشند، در کارهای خود بی‏پروا و بی‏ملاحظه هستند و در پند گرفتن از تجربیات، بسیار ضعیف بوده و در قضاوت‏های خود یک سویه می‏باشند. این نوع شخصیت‏ها عمدتا از محیط خانه و مدرسه فرار می‏کنند.

2- شخصیت‏های خود شیفته: این شخصیت‏ها تمایل شدیدی به خود محوری دارند و پیوسته به تمجید و توجه دیگران نیازمندند و در روابط خود با مردم به نیازها و احساسات دیگران بی‏توجه می‏باشند و با آن‏ها همدردی و علاقه نشان نمی‏دهند. این افراد اغلب با رؤیاهایی در مورد موفقیت نامحدود و درخشان، قدرت، زیبایی و روابط عشقی آرمانی مشغول هستند. این گروه ممکن است مشکلات خود را بی‏همتا بپندارند و احساس کنند که فقط افراد هم سطح خودشان آن‏ها را درک می‏کنند. اغلب این افراد والدینی داشته‏اند که نسبت به آن‏ها محبت با ثباتی نداشته یا سرد و طردکننده بوده‏اند یا بیش از حد به آن‏ها ارج نهاده‏اند.

نوجوانان خود شیفته، به علت سرکوب خواسته‏ها و فقدان ارضای تمایلات درونی از کانون خانواده بیزار شده و به رفتارهای نابهنجار، نظیر فرار از خانه گرایش نشان می‏دهند.

3- شخصیت برونگرا: آیزنک معتقد است: بین ویژگی شخصیتی افراد با رفتار نابهنجار آن‏ها رابطه وجود دارد. فرد برونگرا به دنبال لذت‏جویی آنی است و دَم را غنیمت می‏شمارد، دوست دارد در انواع میهمانی‏ها و جشن‏ها شرکت کند، تشنه هیجان و ماجراجویی است، کمتر قابل اعتماد می‏باشد، نمی‏تواند احساساتش را کنترل نماید و بدون تأمل عمل می‏کند.

4- شخصیت هیستر یونیک (نمایشی): نزد این افراد جلب توجه دیگران اولویت خاصی دارد. دوست دارند پرجوش و خروش صحبت کنند. مشخصه بارز آن‏ها بیان اغراق‏آمیز، هیجانی، روابط طوفانی بین فردی، نگرش خود مدارانه و تأثیرپذیری از دیگران است. توجه کافی به درک موقعیت ندارند و تمایل دارند با تعمیمی عاطفی پاسخ دهند. این افراد برای آن‏که «خود» را ثابت کنند، هر تجربه‏ای را حتی اگر برای آنان گران تمام شود و مشکلاتی را ایجاد نماید، انجام می‏دهند. هیجان‏طلبی، ماجراجویی، تنوع‏طلبی، کنجکاوی، استقلال‏طلبی افراطی، لذت‏گرایی کوتاه مدت و ارضای تمایلات آنی، خود باختگی احساسی و غلبه کنش‏های احساس بر کنش‏های عقلانی از جمله مشکلات رفتاری است که فرد را به سوی موقعیت‏های خطرزا نظیر فرار از خانه رهنمون می‏شود.

از دیگر مشکلات روحی ـ روانی که منجر به رفتارهای ضد اجتماعی می‏شود، می‏توان به ضعف عزت نفس، احساس کهتری، فقدان اعتماد به نفس، خود انگاره ضعیف، احساس عدم جذابیت، افسردگی شدید، شیدایی، اختلال خلقی دو قطبی و... اشاره نمود. چنین افرادی معمولاً مستعد انجام رفتارهای نسنجیده، نظیر فرار از خانه می‏باشند.

ب) عوامل فردی فرار دختران

1- آرزوهای بلند: یکی از عوامل فرار دختران، بلند پروازی و آرزوهای آن‏ها می‏باشد. برخی از دختران، از سویی خواستگاری شاه‏زادگان و قصرهای بلورین و پلاژهای کنار دریا را در خواب می‏بینند و از سوی دیگر وضعیت نامساعد اقتصادی پدر، سرکوفت‏های خانواده و خواستگارهای کارگر و مکانیک و... . این گروه به خاطر خلاصی از دنیای سیاه و خشن فعلی و ورود به بهشت آرزوها از خانه فرار می‏کنند.

2- فرار یک کار تفننی: بعضی از دختران فرار را فقط یک کار تفننی می‏دانند، با این که در خانه و محیط اطراف خود مشکل حادی هم ندارند که آنها را مجبور به فرار کند ولی فقط به خاطر این که چند روز دنیا را خوش باشند، فکر فرار از خانه به سرشان می‏زند.

3- مشکلات تحصیلی و میل به استقلال‏طلبی: بخش دیگری از دختران فراری از نعمت خانواده و والدین عاطفی بر خوردارند، اما به خاطر شکست در تحصیلات و ناتوانی در ادامه تحصیل، تحقیر معلمان و فشارهای بی‏مورد والدین به خیابان‏ها پناه می‏آورند اما بر اساس تحقیقاتی که بر روی دختران فراری دستگیر شده بهزیستی و کانون اصلاح و تربیت صورت گرفته، میل به استقلال‏طلبی، مهم‏ترین علت فرار دختران و پسران از خانه است.

4- زیاده‏طلبی یا روحیه فاسد داشتن: عده‏ای از زنان که به زندگی و ارضاء جنسی توسط یک مرد، راضی نیستند و تنوع‏طلب می‏باشند این زیاده‏روی آن‏ها را به سوی روسپیگری سوق می‏دهد. همچنین عده‏ای از زنان دارای زندگی مرفهی هستند و هیچ‏گونه کمبود مالی و عاطفی ندارند، اما به دلیل این که روحیه فاسدی دارند به روسپیگری روی می‏آورند ولی به خاطر این که خانه و خانواده را مانع پیش‏روی خود می‏دانند، از این‏رو، از خانه فرار می‏کنند تا راحت بتوانند به مقاصد شوم خود برسند.

ج) عوامل اجتماعی فرار دختران

1-اعتیاد به مواد مخدر: مصرف مواد مخدر از جمله عوامل عمده در فروپاشی کانون خانواده به شمار می‏آید. بسیاری از زندگی‏هایی که به طلاق و متارکه انجامیده و یا قتل‏هایی که در اثر کنش‏ها و واکنش‏های غیرارادی و رفتارهای خشونت‏آمیزی که بر اثر جنون‏های آنی صورت می‏گیرد، بر اثر استعمال مواد مخدر است. به دلایل زیر، اعتیاد یکی از دلایل فرار فرزندان به ویژه دختران تلقّی می‏شود:

1- تأثیر بسیار زیاد و منفی مسئله اعتیاد بر میزان مسئولیت‏پذیری پدران و مادران.

2-توجه بیش از حد پدر یا مادر به مسائل پیرامونی یا حاشیه‏ای به دلیل اعتیاد به مواد مخدر.

3-اضمحلال اخلاقی و فساد روحی پدر و مادر به دلیل وابستگی روانی حاصل از اعتیاد.

4- تضعیف بنیان‏های ارزشی خانواده به دلیل بی‏توجهی بیش از حد پدران و مادران.

5- سست شدن پایه‏های اقتصاد خانواده و تشویق فرزندان به انجام کارهای خلاف و غیر متعارف توسط پدران و مادران معتاد.

6- الگوگیری و الگوپذیری فرزندان از پدر و مادر معتاد خویش و...

بر اساس مطالعات صورت گرفته، استفاده از مواد مخدر و به طور کلی رخنه مواد افیونی در کانون خانواده تأثیر قابل ملاحظه‏ای در فرار دختران جوان و نوجوان از خانه دارد. آمارها نشان می‏دهند، 5/57 درصد از دختران فراری دارای پدرانی معتاد بوده‏اند که این تعداد در مقایسه با دختران عادی حدود هشت برابر بیش‏تر است. روشن است در خانه‏ای که مواد مخدر و اعتیاد یک امر بدیهی و معمول به شمار می‏آید و قبحی ندارد، مشکلات و آسیب‏های بسیاری نظیر: خشونت روانی و فیزیکی نسبت به افراد خانواده و همچنین فروپاشی نهاد خانواده اجتناب‏ناپذیر است. این مسائل در کنار بالاتر آمدن سن دختران تأثیر مضاعفی بر زندگی آنها بر جای خواهند نهاد و موجب بروز برخی پیامدها نظیر: امتناع از ارتباط با گروه‏های همسال و همچنین اجتناب از پذیرش خواستگاران می‏شود. هر یک از این مسائل با عنایت به شرایط روحی دختران جوان و نوجوان اثرات بسیار منفی و مخرب غیرقابل جبرانی بر حیات فردی و اجتماعی آنان بر جای خواهد نهاد.

از سوی دیگر، مصرف مواد مخدر توسط این گروه از دختران عامل محرکی در ایجاد انگیزه ترک خانه و فرار است. بررسی‏ها نشان می‏دهند، قریب به 45 درصد از دختران فراری و زنان خیابانی قبل از فرار از خانه مبادرت به استعمال مواد مخدر و دخانیات می‏کردند. این در حالی است که تنها 5/7 درصد از دختران عادی اقدام به مصرف مواد مخدر و دخانیات کرده بودند.

مصرف تفننی مواد مخدر و اعتیاد به این مواد، توسط دختران نوجوان و جوان دلایل مختلفی از قبیل: سهولت تهیه انواع مواد در جامعه، وجود زمینه خانوادگی، حضور در مجالس و مهمانی‏های خاص و قرار گرفتن در معرض استفاده از این‏گونه مواد، گروه‏های همسال، دست به گریبان بودن با مشکلات روحی و روانی و عدم حضور یک راهنمای مناسب، وجود انواع مختلف مواد مخدر و شیوه‏های متنوع مصرف آن و... را می‏توان نام برد.

هر یک از این عوامل تأثیر بسزایی در گرایش دختران جوان و نوجوان به مواد مخدر و استعمال آن دارد و این مسئله سنگ‏بنای مشکلات و آسیب‏های جدی و اجتناب ناپذیری است که در فراسوی این افراد قرار دارد.

2- خشونت خانوادگی: از دیگر مؤلفه‏های بروز پدیده دختران فراری، قرار گرفتن در معرض خشونت‏های روحی، جسمی و جنسی است. شمار قابل توجهی از دختران به علت بدرفتاری، بی‏توجهی، کم‏توجهی و در نهایت ضرب و جرح از سوی والدین و سایر اعضای خانواده نظیر: نامادری، ناپدری، برادر بزرگ‏تر و حتی در برخی موارد از سوی اقوام و آشنایان از خانه گرایزان شده و اقدام به فرار می‏کنند.

یونیسف، صندوق کودکان ملل متحد، در پی مطالعه‏ای که بر 2400 نوجوان دختر و پسر دبیرستانی در ایران انجام داد، اعلام کرد که، بسیاری از نوجوانان ایرانی در معرض خشونت قرار دارند و حدود 60 درصد از آنان در خانواده و توسط اعضای خانواده مورد شکنجه و آزار قرار گرفته‏اند. قریب به 61 درصد از این افراد دچار آزار جسمی و فیزیکی شده‏اند؛ 33 درصد آزار روانی و 6/6 درصد نیز آزار و سوء استفاده جنسی را تجربه کرده‏اند. در این میان، 22 درصد موارد آزارگر از اعضای خانواده بوده است، 31 درصد خویشاوند نزدیک و در 16 درصد نیز یکی از آشنایان خانوادگی بوده‏اند. این رفتارهای خشونت‏آمیز و آزاردهنده همواره یکی از عوامل مؤثر و محرک در ایجاد انگیزه فرار در دختران نوجوان و جوان در جامعه ایرانی به شمار رفته است، به طوری که 5/47 درصد از این دختران پیش از فرار، تنبیه بدنی شدید و غیرقابل تحمل می‏شدند که این نسبت در دختران عادی تنها 5/7 درصد است.

بررسی‏ها نشان می‏دهند، تحت فشار قرار گرفتن بیش از حد و به بهانه‏های مختلف، تنبیه بدنی و ضرب و جرح، سوء استفاده جنسی، واداشتن به کارهای سخت و طاقت‏فرسا، ازدواج‏های اجباری، فقدان یک پشتیبان لازم و مناسب، عدم ساختار مناسب حقوقی و قضایی در دفاع از این افراد و همچنین شکست در زندگی مشترک (دو مورد اخیر مربوط به زنان متأهل است) از جمله عوامل مؤثر در ایجاد انگیزه فرار از خانه است.

یان یکی از آخرین مطالعات انجام گرفته، مشخص شد، 9/36 درصد از دختران پیش از فرار دچار اختلاف شدید با پدر خود بوده‏اند و به شدت از او کتک می‏خوردند، 3/15 درصد با برادر خود اختلاف داشته‏اند، 1/15 درصد با مادر خود دچار چالش بوده‏اند و در نهایت، 5/6 درصد آن‏ها نیز به خاطر ازدواج اجباری اقدام به فرار از خانه کرده‏اند و 2/26 درصد باقی مانده نیز به علل دیگری به این عمل مبادرت ورزیده‏اند. شایان توجه است، قریب به 98 درصد از زنان خیابانی مجرد بوده‏اند و تنها 2 درصد از آن‏ها متأهل بوده‏اند که به علل مختلف اقدام به فرار از خانه کرده‏اند.

بسیاری از دخترانی که قربانی این نوع خشونت‏ها می‏باشند به دلیل ترس از آزاردهندگان و آبروی خویش، جرأت اظهار مشکلاتشان را ندارند، از این‏رو، از خانه فرار می‏کنند و در شرایطی که از سوی نیروهای امنیتی مجبور به بازگشت شوند، تمایلی به این کار ندارند، زیرا از محیط ناامن خانه می‏هراسند.

3- فقر و مشکلات معیشتی: در میان علل و عوامل بروز پدیده دختران فراری و زنان خیابانی، عامل فقر و مشکلات معیشتی و اقتصادی از جایگاه ویژه‏ای برخوردار است. عدم بضاعت مالی مکفی خانواده‏ها و ناتوانی در پاسخ‏گویی به نیازهای طبیعی و ضروری مانند: فراهم ساختن امکان ادامه تحصیل، تأمین پوشاک مناسب و... زمینه‏ساز بروز دل‏زدگی، سرخوردگی، ناراحتی‏های روحی، دل مشغولی، افسردگی و انزواطلبی را در این دختران فراهم می‏سازد.

این امر موجب می‏شود تا این دختران برای التیام ناراحتی‏های ناشی از مشکلات خود، مستقیم و یا غیرمستقیم، به اقداماتی دست بزنند و خود درصدد حل این مشکل برآیند و در نتیجه، بسیاری از این افراد برای رهایی از بند گرفتاری‏ها اقدام به فرار از خانه می‏کنند. این اقدام آغاز بسیاری از انحرافات و افتادن به دامن بسیاری از آسیب‏های فردی و اجتماعی است.

نکته قابل توجه این که فقر و مشکلات معیشتی نیز یک علت تام و مطلق نیست، اما عامل بسیاری از مشکلات و آسیب‏های اجتماعی است. چه بسا بسیارند افرادی که در فقر مطلق سال‏ها گذران زندگی می‏کنند، بی‏آن‏که به گناه آلوده شوند. اما در احادیث بسیاری نسبت به فقر و مشکلات مالی هشدار داده شده است و از آن به عنوان آغازگر ورود کفر یاد شده است. فقر به تنهایی عامل بروز انحرافات نیست، اما آنگاه که با مسایلی نظیر: اختلافات خانوادگی، فروپاشی نهاد خانواده، عدم برخورداری فرد از تربیت و آموزش صحیح، قرار داشتن در شرایط مناسب و... همراه شود، زمینه مناسب و هموار برای آغاز انحرافات و مشکلات فراوانی می‏شود که آغاز این معضلات با فرار از کانون خانواده است.

به اعتقاد برخی از صاحب‏نظران عوامل اقتصادی در چگونگی زندگی فردی و اجتماعی تأثیر گذار است. فقر و توزیع ناعادلانه ثروت، به همراه فقر فرهنگی، زمینه‏ساز انواع رفتارهای نابهنجار می‏باشد. ژان دولارد معتقد است: انسان‏ها به طور معمول به علت کشمکش درونی ناشی از محرومیت، عکس‏العمل‏هایی نشان می‏دهند، اما نکته قابل تأمل آن که محرومیت‏های اقتصادی، عکس‏العمل‏های تند و ضد اجتماعی را تحریک می‏کند؛ زیرا فقر، ترس از مجازات را به حداقل می‏رساند و فرد محروم، مسئولیت عمل ضد اجتماعی خود را متوجه بی سامانی اجتماعی می‏داند.

شرایطی که یک قشر از جامعه به آسانی ثروت‏های کلان و باد آورده در دست دارند و شخصیت انسان‏ها با ثروت و دارایی آن‏ها سنجیده می‏شود، طبقات زیرین هرم طبقاتی، همواره خود را با طبقات بالا مقایسه می‏کنند و از این توزیع ناعادلانه، احساس محرومیت می‏کنند. همین احساس محرومیت نسبی موجب می‏گردد که فرد سعی کند به هر طریق ممکن به اهداف و آرزوهای مادی خود دست یابد یا تصمیماتی بگیرد که مشکلات اقتصادی‏اش بر طرف شود. برای نمونه، در زمان بیکاری و بحران اقتصادی در خانواده، پدر یا جانشین پدر، تصمیمات نامناسبی، نظیر: اجبار دختر به ازدواج با مرد مسن ثروتمند یا اجبار دختر به اشتغال در مشاغل غیرمجاز، همانند خرید و فروش مواد مخدر را اتخاذ می‏کند و دختر خانواده نیز متعاقبا درصدد خواهد بود که خود را از این وضعیت نجات دهد و به استقلال اقتصادی دست یابد. همین امر انگیزه فرار از خانه را در او تقویت می‏کند.

امروزه فشارها و مشکلات اقتصادی، احتمال دو شغله بودن یا اشتغال نان آوران خانواده در مشاغل کاذب یا غیر مجاز را افزایش داده است. همین مسئله منجر به کم‏توجهی آنان نسبت به نیازهای جوانان، رفع مشکلات روحی و روانی و تربیت صحیح و شایسته آن‏ها گردیده است.

4- آشفتگی کانون خانواده: از دیگر مؤلفه‏های بسیار حائز اهمیت در فرار دختران از منزل، گسسته شدن پیوندهای عاطفی و روحی میان اعضای خانواده است. هر چند در بسیاری از خانواده‏ها پدر و مادر دارای حضور فیزیکی هستند اما متأسفانه حضور وجودی و معنوی آنان برای فرزندان محسوس نیست. در چنین وضعیتی پدر و مادر بسان دو جسم بی روح در پیکره خانواده مشاهده می‏شوند، در حالی که، عملاً در کانون ارتباطات خانوادگی حضور فعال ندارند. در این خانواده‏ها فرزندان به حال خود رها شده‏اند، ارتباط آنان با افراد مختلف تحت هیچ‏گونه نظارت خاصی نیست. هیچ ضابطه و قانون خاصی در خانوده حاکم نیست. روشن است که چنین وضعیتی زمینه را برای خلأعاطفی فرزندان به ویژه دختران فراهم کرده و موجب فرار از خانه و پناه آوردن به دامان خروشان اجتماع می‏شود.

در برخی از خانواده‏ها پدر، مادر یا هر دو بنا به دلایلی همچون طلاق و جدایی، مرگ والدین و... نه حضور فیزیکی دارند و نه حضور معنوی. در آن دسته از خانواده‏هایی که با معضل طلاق و جدایی مواجه می‏شوند، فرزندان پناهگاه اصلی خود را از دست می‏دهند، هیچ هدایت‏کننده‏ای در جریان زندگی نداشته، در پاره‏ای

از موارد به دلیل نیافتن پناهگاه جدید در دریای موّاج اجتماع، اسیر شیّادان فساد می‏گردند.

یکی از دلایل فرار دختران در مسئله طلاق و جدایی پدر و مادر ناشی از ناسازگاری دختران با افراد جایگزین به ویژه ناپدری و نامادری می‏باشد. در این شرایط به دلیل برخوردهای خشن و غیر عاطفی، به تدریج دختران بی پناه امید خود را از دست داده، با فرار از خانه در صدد حل مشکل برمی‏آیند، غافل از آن‏که این کار نتیجه‏ای جز تباهی بیش‏تر و فساد افزون‏تر در بر ندارد.

علاوه بر طلاق، مرگ پدر و مادر نیز بسان آواری سهمگین بر کانون و پیکره خانواده تلقّی می‏شود که در برخی موارد به دلیل بی‏توجهی یا کم‏توجهی به فرزندان، جایگزین شدن عنصر نامناسب به جای فرد از دست رفته، ضعیف شدن فرایند نظارتی خانواده، افزایش بیمارگونه بحران‏های روحی و روانی فرزندان و... موجب ایجاد ناهنجاری‏های حاد گردیده، زمینه فرار از خانه را فراهم می‏سازد.

مطالعات انجام گرفته نشان می‏دهند، بیش از 88 درصد از دختران فراری شاهد متارکه و جدایی والدین خود بوده‏اند و در نتیجه، این افراد به ناچار با یکی از والدین خود، عمدتا با پدر و به همراه نامادری، گذران زندگی می‏کردند. این مسئله به روشنی اهمیت استحکام و حفظ کانون خانواده را آشکار می‏سازد و لزوم اتخاذ تمهیدات لازم در راستای حفاظت و صیانت از نهاد خانواده به عنوان اولین و مهم‏ترین نهاد را دو چندان می‏کند.

مسئله طلاق روانی نیز عمدتا در خشونت رفتاری و فیزیکی والدین نسبت به یکدیگر، بی‏مهری و بی‏علاقگی، درگیری و مشاجره میان آن‏ها، عدم درک متقابل، عدم تفاهم در اتخاذ روش‏های مناسب در تربیت و هدایت فرزندان و بسیاری موارد دیگر خود را نمایان می‏سازد. تحقیقات انجام گرفته نشان می‏دهند، 5/67 درصد از دختران فراری پیش از فرار شاهد چالش‏های فراوان میان والدین خود بوده‏اند و این در حالی است که تنها 5/17 درصد از دختران عادی این مسئله را تجربه کرده‏اند.

از سوی دیگر، علاوه بر تأثیر عمیقی که تزلزل نهاد خانواده و متارکه والدین در ایجاد انگیزه گریز دختران از منزل دارد، نقش قابل ملاحظه‏ای نیز در فرار برخی از زنان متأهل از خانه و خانواده دارد. چنان که پیش‏تر گفته شد، قریب به 2 درصد از زنان خیابانی را زنان متأهل تشکیل می‏دهند، بررسی‏ها نشان می‏دهد که عواملی نظیر: طلاق، متارکه، اختلافات طاقت فرسا با همسر و خانواده همسر، فقر شدید، عدم حضور همسر در خانه برای مدت طولانی به دلایل مختلف، مانند: افتادن در زندان بلند مدت، نداشتن پشتیبان در خانواده و فامیل و... از جمله عواملی هستند که در فرار این افراد از خانه بسیار مؤثر بوده‏اند.

5- فقر فرهنگی: یکی دیگر از عواملی که موجب فرار دختران از خانه می‏شود، فقر فرهنگی و محدودیت‏ها و تبعیض‏های ناشی از فقر فرهنگی می‏باشد. از عوامل مهم ایجاد انگیزه فرار دختران از خانه، سطح و طبقه اجتماعی و فرهنگی خانواده است. چنان‏که، سطح تحصیلات (بی‏سوادی یا کم سوادی) اعضای خانواده، سطح پائین و نازل اجتماعی خانواده، ناآگاهی اعضای خانواده به ویژه والدین از مسائل تربیتی، اخلاقی و آموزه‏های مذهبی، عدم همنوایی خانواده با هنجارهای رسمی و حتی غیر رسمی جامعه، هنجارشکنی اعضای خانواده و اشتهار به این مسئله و مسائل دیگری از این دست مؤلفه‏هایی هستند که در قالب فقر فرهنگی خانواده در فشارهای روانی و روحی بر دختران نوجوان و جوانی که در این شرایط قرار دارند، تأثیرگذار است و انگیزه گریز از کانون خانواده را ایجاد و افزایش می‏دهند.

بررسی‏های انجام گرفته نشان می‏دهند که بیش از 80 درصد از دختران فراری از پدرانی در سطح بی‏سواد تا زیر دیپلم برخوردارند و 5/87 درصد از مادران این گروه از دختران در این سطح تحصیلی قرار دارند. مقایسه این آمار با میزان تحصیلات والدین دختران عادی بیانگر تفاوت فاحش میان این دو طیف است، به طوری که تنها 30 درصد از پدران و 5/36 درصد از مادران این دختران در سطح تحصیلی بی‏سواد تا زیر دیپلم قرار دارند.

نکته قابل توجه این که سطح پایین تحصیلات والدین یک علت تام و مطلق در بروز این پدیده نیست بلکه یک علت جانبی و عرفی به شمار می‏رود. بسیارند افرادی که از سطح پایین تحصیلی برخوردارند اما اهتمام وافری در جهت تربیت فرزندان خود دارند و در این مسیر توفیقات بسیاری نیز دارند و در مقابل بسیارند افرادی که از سطح تحصیلی و اجتماعی بالایی برخوردارند اما فرزندانی تربیت کرده‏اند که به هیچ وجه با توقعات جامعه همخوانی ندارند و مشکلات و آسیب‏های بسیاری برای جامعه پدید آورده‏اند.

از دیگر عوامل مهم که ناشی از فقر فرهنگی در خانواده می‏باشد، تبعیض جنسیتی و یا تبعیض به طور مطلق بین فرزندان می‏باشد. بسیاری از والدین، آگاهانه یا ناآگاهانه، با تبعیض بین فرزندان، موجب اختلاف بین آنان و دلسردی از زندگی می‏شوند. تبعیض در برخورد با خطاها و اشتباهات فرزندان دختر و پسر و عدم اتخاذ رویه منطقی برای برخورد با خطاهای فرزندان و تنبیه تبعیض‏آمیز براساس برتری پسر بر دختر یا به عکس موجب سلب اعتماد به نفس و بدبینی فرزندان نسبت به والدین می‏شود. تبعیض در خانه با روحیه حساس و عزّت نفس دختران منافات دارد و لطمات جبران ناپذیری را بر روح و روان آنان وارد می‏کند و با ایجاد بحران‏های روحی و سرخوردگی، آنان را به سوی عکس‏العمل‏های منفی نظیر فرار از خانه سوق می‏دهد.

از عوامل مهم دیگری که آن هم ناشی از فقر فرهنگی می‏باشد و موجب بروز پدیده دختران فراری می‏شود، محدودیت بیش از حد می‏باشد. در این نوع شیوه تربیتی، فرزندان از آزادی و اختیار لازم، متناسب با سن و شرایط خویش محرومند و باید نظر والدین را بدون آگاهی از علت آن انجام دهند و حق اظهار نظر، دخالت یا تصمیم‏گیری ندارند. برای نمونه، نمی‏توانند درباره زندگی آینده خویش تصمیم بگیرند و باید تن به ازدواج‏های اجباری دهند.

در این خانواده‏ها به خواسته‏های مادی و معنوی فرزندان توجهی نمی‏شود، از این‏رو، توانایی و مقاومت آن‏ها درهم می‏شکند. فرزندان نسبت به خانواده خود احساس نارضایتی، تحقیر، تنفر و سرخوردگی می‏کنند؛ زیرا همنوایی با هنجارها و درخواست‏های خانواده، برای آن‏ها سنگین بوده و موجب ایجاد تنفر از خانواده می‏شود. از این‏رو، از هر فرصتی جهت عدم پیروی از هنجارهای خانواده بهره می‏برند و درصدد هستند با فرار از خانه، از این محدودیت‏ها رهایی یابند. همان‏گونه که عدم توجه به نیازهای عاطفی فرزندان می‏تواند عامل فرار آنان از کانون خانواده باشد، توجه بیش از حد متعارف و در اختیار بودن امکانات زیاد هم می‏تواند زمینه مسایلی چون فرار از خانه را ایجاد نماید.

مسئله مهاجرت نیز از جمله عوامل مؤثر در تشدید روند صعودی پدیده دختران فراری است که رابطه مستقیمی با فقر فرهنگی و فکری دارد. مهاجرت موجب رها شدن فرد از محیطی به فضایی مساعد جهت آسیب‏پذیری او می‏شود. عمده مهاجرین، افرادی هستند که از روستاها به شهرها و همچنین از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ سرازیر شده‏اند. اولین مسئله‏ای که در این شرایط پیش می‏آید، عدم سازگاری فرهنگی و نا هماهنگی هنجارها، ارزش‏ها و علایق اولیه با محیط تازه است که موجبات بروز ناهمنوایی و ناهماهنگی میان فرد با اطرافیان جدیدش، به ویژه گروه‏های همسال را فراهم می‏کند.

تعارض فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی محیط شهری بزرگ، به ویژه کلان شهرهایی مانند تهران با روستاها و شهرهای کوچک با بافت سنتی موجب بروز شیدایی و شیفتگی کاذب، تحت تأثیر جاذبه‏های فریبنده این‏گونه محیط‏ها در دختران جوان و نوجوان برخی از خانواده‏های مهاجرین می‏شود. این مسئله به همراه مسائلی دیگر موجبات نوعی سرکشی فرزندان در مقابل خانواده و اصالت خود را پدید می‏آورد و از این رو دختران این چنین خانواده‏هایی به منظور همرنگ کردن خود با جامعه جدید سعی در افراط در پیروی از مدهای رایج و تلاش برای دوری هر چه بیش‏تر از خانواده می‏کنند. این مسئله در کنار فقر فرهنگی خانواده انگیزه گریز از خانه و خانواده را در دختران تقویت می‏کند.

6- مصاحبت با دوستان ناباب: بر اساس نظریه انتقال فرهنگی ساترلند انحرافات و نا بهنجاری‏های رفتاری عموما از طریق گروه‏هایی نظیر دوستان یا خانواده آموخته می‏شود.

اسگود معتقد است: هرقدر میزان گذران جوان با گروه‏های همسن خود که امور خلاف در آن‏ها هنجار است، بیش‏تر باشد فرد همرنگ و همانند آنها می‏شود و برای کسب احترام در گروه، به رفتارهای خود نمایانه نظیر فرار از خانه تشویق می‏شود. فرد عضویت یافته در گروه‏های ناباب، ارزش‏های نادرست گروه از جمله: نحوه مقابله و برخورد با امر و نهی والدین، نحوه مخالفت و به کرسی نشاندن خواست‏ها و تمایلات نفسانی در خانه و... را درونی می‏کند و با دسترسی به فرصت‏های نامشروع، آن‏ها را به مرحله عمل می‏رساند. در این گروه‏ها رفتار کجرو و نابهنجار، بسیار عادی و روال شده است و به عنوان ارزش‏های مدرن اشاعه می‏شود و نگرش‏ها و نصایح والدین به عنوان ارزش‏های منسوخ محسوب می‏شود. براساس تحقیقات حدود 79 درصد جوانان به همانندسازی با دوستان خود می‏پردازند.

در میان دختران فراری افرادی هستند که پاک و معصوم بوده و مشکل حادی ندارند که مجبور شدند از خانه فرار کنند، اما رفاقت با دختران ناباب در مدرسه یا پارک و یا هر جای دیگر آن‏ها را به انحراف سوق داده و در مواردی به تباهی می‏کشاند. در مدارس، دخترانی که حجاب خوبی دارند امل خطاب می‏شوند.

بعضی وقت‏ها نیز قاچاقچیان، دلال‏هایی را در مناطقی مانند پارک‏ها، مدارس راهنمایی و دبیرستان‏ها می‏گمارند تا با دختران ساده‏لوح، طرح دوستی و آشنایی ریخته و سپس آن‏ها را به مکان‏های خاصی برده و با وعده‏های مختلف، اعم از خروج آسان از کشور، درآمد خوب و زندگی بهتر فریب دهند و از کشور خارج کنند.

7- فریب دختران از راههای مختلف: انسان‏های دنیای امروز در چهار راه سرگردانی و تضاد ارزش‏ها گرفتار آمده‏اند و نمی‏دانند به کدامین سو حرکت کنند. از یک سو، جامعه بستر نوینی از ارزش‏های اجتماعی مدرن را مقابل دیدگان افراد قرار می‏دهد و از سوی دیگر، فرد را با بن‏بست‏های بسیاری در دست‏یابی به اهداف جدید مواجه می‏کند. جوان امروز در این شرایط با مشکل بحران هویت، کاهش پای‏بندی به ارزش‏های دینی و اجتماعی و شکاف نسلی بین خود و والدینش مواجه است. گاه آنچه که اجتماع به طور عملی به او می‏آموزد با ارزش‏های خانوادگی سنخیتی ندارد و حتی در تناقض آشکار می‏باشد و همین امر شخصیت او را دچار دوگانگی می‏نماید. در چنین شرایطی است که دختران با اندک محبت‏های کاذب افراد جامعه فریب خورده و جذب شبکه‏های فساد می‏شوند و از خانه و کاشانه خود فرار کرده و آواره می‏شوند. انواع و شیوه‏های فریب دختران عبارتند از:

الف. وعده دستیابی به شغل پر درآمد و مناسب در کشورهای خارج: زنان و کودکان، در قبال خوش خیالی‏های دروغین و دست‏یابی به فرصت‏های شغلی در دیگر کشورها بسیار آسیب‏پذیر می‏باشند.

بسیاری از زنان و دختران با وعده داشتن شغل در کشورهای غربی اغوا شده و به فساد کشیده می‏شوند. آنان به فراسوی مرزها قاچاق می‏شوند و مانند احشام خرید و فروش شده و به کارهای غیر اخلاقی وادار می‏گردند. قاچاقچیان انسان، زنان و دختران جویای کار را با وعده شغل مناسب و پردرآمد فریب می‏دهند و آنان را مانند بردگان و اسیران قرون گذشته، در انبار کشتی‏ها پنهان می‏کنند و با وضع رقّت‏باری به کشورهای دیگر می‏فرستند. اما بسیاری از این مهاجران غیر قانونی، به چنگ باندهای بین‏المللی فحشاء می‏افتند و به مراکز فساد منتقل می‏شوند.

ب. قول ازدواج: یکی دیگر از راه‏های فریب دختران جوان، وعده ازدواج به آنان می‏باشد. قاچاقچیان از این طریق، اعتماد آن‏ها را به خود جلب کرده و نیات پلید خود را اجرا می‏کنند. سخنگوی مؤسسه بین‏المللی حمایت از حقوق کودکان معتقد است که، امروز، دختران به زور به این کار وادار نمی‏شوند، بلکه آن‏ها فریب می‏خورند و این موضوعی است که کار تشخیص قاچاق دخترانی را که مورد سوء استفاده جنسی واقع می‏شوند، با مشکل مواجه کرده است؛ زیرا قاچاقچیان، در آغاز به این دختران وعده ازدواج می‏دهند و پس از نامزدی، آنان را به ایتالیا می‏برند و از آن به بعد است که در شبکه گسترده قاچاق دختران، مورد سوء استفاده جنسی قرار می‏گیرند.

ج. فرزند خواندگی: قاچاقچیان، گاهی برای جلب اعتماد قربانی، به ویژه دخترانی که از خانه فرار کرده یا به هر علت بدون سرپرست می‏باشند، به آنان وعده می‏دهند که آنان را به فرزند خواندگی خواهند پذیرفت، اما پس از مدتی که مقصود پلید خود را عملی کردند، چهره واقعی خود را نشان می‏دهند.

د. وعده نگهداری و حمایت از دختران فراری: ایادی و اعضای باندهای قاچاق دختران، در اماکن عمومی مثل پارک‏ها پرسه می‏زنند و با شناسایی دخترانی که از منازل خود فرار کرده‏اند، آن‏ها را با وعده اقامت در محل نگه‏داری دختران فراری، به دام می‏اندازند .

8- رسانه‏ها و وسایل ارتباط جمعی: رسانه‏های دیداری و شنیداری و مکتوب از جمله مؤلفه‏های در خور توجه در ایجاد انگیزه فرار دختران نوجوان و جوان از خانه و حتی نقش آموزشی منفی و تخدیرکننده در جهت دادن به این فرار و نحوه و شیوه این عمل به شمار می‏رود. بررسی‏ها نشان داده‏اند: ظرف چند سال اخیر ورود برخی مطبوعات زرد (مطبوعات مبتذل، عامه پسند و جنجالی) به عرصه رسانه‏های کشور و استفاده این نشریات از عناوین جنجالی و هیجانی و همچنین بهره‏گیری از شخصیت‏های سینمایی و هنری و درج اخبار بی محتوا و توأم با بزرگ‏نمایی، انعکاس بیش از حد اخبار مربوط به بازیگران سینما و توجه مفرط به اخبار حوادث موجب جلب توجه تعداد قابل توجهی از دختران نوجوان به مطالب مندرج در آن‏ها شده است و این مسئله موجبات فراهم آوردن زمینه‏های آسیب‏های اجتماعی مختلف به ویژه فرار از خانه شده است.


پيشنهادات

همانطور که ذکر گرديد دختران فراري از بين اقشار مختلف مي‏باشند، با انگيزه ها و علل گوناگوني اقدام به فرار مي‏کنند و پيامدهاي فرار آنان خانواده و جامعه را تهديد مي‏کند.

در اين راستا پيشنهادات ذيل به منظور مقابلة قطعي تر نسبت به معضل فرار دختران از خانه ارائه مي‏گردد:
الف- نهاد خانواده

- توجه و رسيدگي بيشتر به نهاد خانواده و سعي در رفع مشکلات مختلف تربيتي، اقتصادي، فرهنگي آنها

از طريق دولت.

- تقويت و سازماندهي نهادهاي مردمي مؤثر در امداد خانواده از جهات مختلف، نظير کميته امداد امام خميني(ره)، بنيادهاي خيريه، صندوقهاي قرض الحسنه و … .

- احياي سنتهاي ديني و حاکميت ارزشهاي اجتماعي اسلام نظير وجوب احترام به والدين، رسيدگي به خويشان، نظارتهاي فاميلي چون ولايت پدر، جدپدري، برادر بزرگتر.

- نظر به اينکه با استناد به اطلاعات و تحقيقات، بيشتر دختران فراري از بين خانواده هاي نابسامان بوده و اغلب فرزندان طلاق هستند،[27]به کارگيري تمام تمهيدات جهت پيشگيري و کاهش نرخ طلاق از طريق تقويت مراکز مشاوره، اجبار به شرکت در کلاسهاي آموزش حقوق و تکاليف زوجين قبل از عقد رسمي، اجبار در مراجعه به مراکز مشاوره از طريق اهرمهاي دولتي . . . ضروري است. نهايتاً چنانچه خانواده اي به دليل اعتياد، مرگ والدين، بيکاري و بيماري همسر، . . . از هم گسسته شد، مي‏توان خانواده را موظف نمود که وضعيت حضانت و تربيت فرزندان را به سازماني که از سوي دولت مشخص مي‏شود، گزارش نمايد و اين سازمان در رفع مشکلات فرزندان چنين خانواده هايي تلاش مي‏نمايد و نسبت به رفع خشونت ها و مشکلات اين خانواده ها اقدام نمايد.

ب- آموزش و پرورش

از آنجا که بسياري از دختران فراري (70درصد) در سنين 16-14 ساله و در دوره هاي حساس نوجواني و راهنمايي قرار دارند و با مشکلات متعدد خاص اين دوره مواجه مي‏باشند؛ لذا بخشي از پيشنهادات جهت پيشگيري از فرار دختران معطوف به وزارت آموزش و پرورش مي‏باشد.

- تهيه و نمايش فيلمهاي آموزشي درباره اثرات انواع روشهاي نادرست تربيتي (از جمله محدوديت زياد، آزادي زياد، فاصله عاطفي،‌ فاصله اطلاعاتي، . . .) فقط براي اطلاع والدين.

- تقويت ارتباط ميان والدين دانش‏آموزان با مربيان و عدم واگذاري مسئوليت تربيت فرزندان به مدرسه يا خانواده به تنهايي.

- تقويت مراکز مشاوره اي مفيد و کارآمد در مدارس يا تمام مناطق آموزش و پرورش استانها و شهرستانها؛
- اجبار در انجام تست روانکاوي و سلامت سنجي روحي و رواني از تمام دانش‏آموزان و تشخيص و شناسايي کودکان مستعد فرار از لحاظ ويژگي هاي روحي و خانوادگي و الزام مراقبت هاي روانکاوي از آنها.

- بها دادن به مسئله ترک تحصيل دانش‏آموزان يا فرار آنها از مدرسه و ضرورت ارتباط با خانواده هاي اين دختران.

- به کارگيري مکانيزم هاي تشويقي يا اجباري جهت مراجعه دانش‏آموزان و والدين به مراکز مشاوره (فرهنگسازي در زمينه استفاده از خدمات مشاوره).

- آموزش به خانواده جهت اطلاع زود هنگام فرار دختران به پليس و نوع همکاري آنان، جهت شناسايي هر چه سريعتر و مقابله با خطرات ناشي از فرار؛

ج- نهادهاي اجتماعي و بازدارنده

برخي ديگر از پيشنهادات مربوط به ساير عوامل اجتماعي است که در کاهش فرار دختران دخيل مي‏باشد:
- نظارت، ارزشيابي و باز تعريف وظايف دستگاههاي ذيربط در امور مربوط به اقشار آسيب ديده و آسيب پذير جهت هماهنگي و وحدت رويه و بهينه سازي و حتي ادغام آنها؛

- تأسيس يک مرکز توانمند جهت جمع آوري آمار و اطلاعات منطقه اي، کشوري، بين المللي دختران فراري و شبکه هاي مربوطه؛

- تربيت نيروهاي پليس انتظامي از بين بانوان متعهد و متدين جهت اين مسئله خاص؛
- ضرورت آشنايي نيروهاي نظامي به ويژه پليس زن با مسائل روانشناسي دختران فراري و خرده فرهنگ آنها؛

- اعمال مجازات هاي بسيار سنگين، علني و جدي (در ملاعام) براي باندهاي فساد، اغفال، تجارت جنسي؛
- قانونمند نمودن نحوه درج اخبار مربوط به بخش حوادث و ممانعت از سوء استفاده از بيان جزئيات فرار به دليل بد آموزي و اشاعه منکرات و جلوگيري از قهرمان سازي مطبوعاتي از اين عاملين ؛
- به کارگيري نيروهاي مردمي و سازمانهاي غيردولتي جهت امداد به دختران تحت خشونت خانواده و اطلاع رساني به نيروهاي امنيتي.

- تقويت نظارتهاي اجتماعي رسمي و دولتي و نيز نظارتهاي مردمي و محلي از جمله امر به معروف و نهي از منکر جهت پاکسازي فضاي جامعه و تعديل آزاديهاي اجتماعي.


عکس های سوژه های طنز و خنده دار ایرانی

دیدم شیطان صفتان, برای پاکی قلب معصوم خواهرانم نقشه کشیده اند
دیدم به اسم آزادی جسم؛ انسانیت را به اسارت می کشند تا حیوان بسازند
دیدم عمق نگاه ها را کوتاه می کنند تا آن بالاترین را از یاد همه ببرند
دیدم چادر را نشانه گرفته اند

دریغم آمد نگویم از لذت بی نهایت این انتخاب خدایی
دریغم آمد نگویم از زیبایی بی نهایت این وقار
دریغم آمد نگویم که یک بار امتحان کنید لذت باخدا بودن را
برای خدا انتخاب کردن را
و تیر در چشمان شیطان شدن را

میگویم تا همه بدانند:
خواهرم
چادر مشکی تو
برایت امنیت می آورد

خانم . . . شماره بدم . . . ! ! !

خانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟؟؟ خانوووووووم....شــماره بدم؟؟؟؟؟؟ خانوم خوشــــــگله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید! بیچــاره اصـلا" اهل این حرفـــــها نبود...این قضیه به شدت آزارش می دادتا جایی که چ...

دختری که بدلیل خوشگلی زیاد به سمت فساد رفت

و یکم ژانویه سال ۱۹۱۹ در آمریکا متولد شد، دوران کودکی او با فقر همراه بود، در سن ۱۵ سالگی ازدواج کرد که تنها پس از چند ماه به دلیل رابطه با فردی جدید، از همسر خود طلاق گرفت، ولی ازدواج بعدی او نیز تنها چند سال به طول انجامید.

دختری که بدلیل خوشگلی زیاد به سمت فساد رفت+عکس

http://falshbaner.persiangig.com/image/nazar/19.gif

 

ادامه نوشته

وقتی دختران با ظاهرشان کنار نمی آیند

یکی از موضوعاتی که در دوران نوجوانی به شدت برای فرد مهم می شود، ظاهرش است. براساس برهه سنی که نوجوانان در حال گذار از آن هستند، شناخت و پذیرفتن تغییرات جسمی یکی از مهم ترین دل مشغولی های آن هاست. تحقیقات مختلف نشان می دهد دختران در ۱۰ تا ۱۴ سالگی به طور محسوسی دچار ضعف اعتماد به نفس هستند، بنابراین مهم ترین کاری که والدین باید انجام دهند این است که اعتماد به نفس آن ها را افزایش دهند. آن ها با شناخت از فرزند خود می توانند توانمندی هایش را مدنظر قرار داده و الگوهای رفتاری مطلوب را در او ایجاد کنند. در این برهه از زمان بهتر است والدین برخی کارها را انجام دهند.

 

http://falshbaner.persiangig.com/image/nazar/19.gif

ادامه نوشته

تاریخچه ی تلفن همراه

  ارتباط‌هاي پيامكي ما

سال 1990 ميلادي بود كه سرويس پيام كوتاه يا همان پيامك خودمان در آسيا متولد شد. چند سالي طول كشيد تا با تكميل فناوري‌هاي جانبي به بلوغ و ظهور برسد و بتواند محبوبيت همگاني پيدا كند تا اين كه در سال 2003 ميلادي و 1381 شمسي در ايران متولد و مورد استفاده و بهره‌برداري قرار گفت.

تحقيقات نشان مي‌دهد طريقه ارسال پيامك و محتواي آن با توجه به فرهنگ هر جامعه تغييرات چشمگيري دارد. از اين‌رو پيامك‌هايي كه درجامعه ما بخصوص در ميان نسل جوان تبادل مي‌شود داراي خصوصياتي چون اختصار، ايجاز و حتي به كارگيري زبان محاوره است.

مرحوم دكتر زرياب خويي نقل مي‌كند كه وقتي قشون شوروي در جنگ جهاني دوم در ايران بود، شخصي از تبريز به برادر خود چنين تلگراف كرد كه: تهران، خيابان فلاحت، تيمچه كرامت، اخوي هدايت، روس وارد، اموال غارت، ابوي مفقود، جاده‌ها مسدود، والده رحلت، همگي سلامت، قربانت عنايت...

با توجه به آنچه ذكر شد، ادبيات تازه تاسيس توسط جوانان امروزي ما نيز بي‌شباهت به مقوله فوق نيست. به كار بردن كلمه SLM به جاي Salam يا TNX به‌جاي Thanx همان متشكرم يا CLM به‌جاي Call me با من تماس بگير يا PLZ به جاي Pleaze از جمله اصطلاحات رايج در ارسال پيامك و ادبيات تلفن همراه امروزي است. يك پژوهشگر اجتماعي مي‌گويد فرهنگ استفاده از فناوري همراه، جدا از فرهنگ عمومي جامعه و نحوه واكنش مردم در برخوردهاي روزمره با زندگي و حواشي آن نيست. متاسفانه فرهنگ استفاده از تلفن همراه در ايران با فراز و نشيب‌هايي كه داشته به گونه‌اي بومي ـ ايراني در آمده كه بنابر ويژگي‌هاي اجتماعي ايران نيز دستخوش تغيير و تحولات مي‌شود.

اگر كمي به دغدغه‌هاي امروزي‌تان دقت كنيد، درمي‌يابيد كه در عصر هجوم ماشين‌ها و تكنولوژي با آن كه تلفن همراه ارتباطات ما را گسترش داده، اما به نحوي دامنه ملاقات‌هايمان را به كمترين ميزان ممكن كاهش داده است. به واقع، آن زماني كه از ارتباط كمتري برخوردار بوديم براي ملاقات‌هايمان مصمم‌تر اقدام مي‌كرديم.

به نظر مي‌رسد استفاده از تلفن همراه و بسترسازي فرهنگي براي آن نيز بايد مانند ساير برنامه‌هاي فرهنگي مربوط به مسائل شهروندي مورد توجه قرار گيرد. پيش از آن كه ظهور پديده‌هايي با تكنولوژي‌هاي برتر، آينده ارتباطي جامعه‌مان را تحت‌الشعاع فاصله‌هاي قومي و ريشه‌اي قرار دهد. اینم چند تا عکس از تکامل موبایل ...

حجاب از دیدگاه دکتر شریعتی

هیچ باغبانی را سرزنش نمی کنند که چرا دور باغ حصار کشیده است چون باغ بی دیوار از آسیب مصون نیست و میوه محصول برای باغبان نمی ماند هیچ کس هم با نام و بهانه آزادی ، دیوار خانه خود را بر نمی دارد و شب ها درب حیاطش را باز نمی گذارد ، چون رخنه دزد جداست . هیچ صاحب گنج و گوهری هم جواهر خود را بدون حفاظ در معض دید رهگذران نمی گذارد تا بدرخشد ، جلوه کند و دل برباید چون خود جواهر ربوده می شود هر چه قیمتی تر باشد ، بیم ربودن و غارت بیشتر و بیشتر و مراقبت لازم تر است این ها فرمان عقل ماست ، به اقتضای تجربه اگر در شیشه عطر را باز بگذاریم عطرش می پرد . اگر در مقابل پنجره خانه طوری نزنیم از نیش پشه ها و مزاحمت مگس ها در امان نخواهیم بود . وقتی راه ورود پشه ها را می بندی ، پشت پنجره اتاقت پرده آویزی خانه خود را از ورود بیگانه و نگاه های مزاحم در پناه قرار داده ای نه که خود را در قید و بند حصار افکنده باشی . این را هم عقل و تجربه ات فرمان می دهد اگر برای ایمنی از خطر ها و آسودگی از مزاحمان خود را بپوشانی ، نه که ایراد می گیرد و اگر هم ایراد بگیرد اعتنا نمی کنی ، چرا که سخنشان را بی منطق و ناآگاهانه می دانی و می بینی اینکه ( دل باید پاک باشد ... ) بهانه ای برای گریزی جاهلانه از همین مصونیت هاست و آویختن به شاخه لاقیدی و گرنه ، از دل پاک هم نباید جز نگاه پاک برخیزد . سادگی و خامی است که کسی خود را در معرض دید و تماشای نگاه های مسموم و چشم های ناپاک قرار دهد و به دلبری و جلوه گری بپردازد و خیال کند بیمار دلان و رهزنان عفاف را به وسوسه نمی اندازد و از هر نگاه ها و نیش پشه های شهوت در امان می ماند . بعضی نگاه ها ویروس ( گناه ) منتشر می کنند و بعضی از چهره ها حشره مزاحمت جمع می کنند . خراب کردن همه دیوارها و برداشتن همه پرده ها و باز گذاشتن همه پنجره ها نشانه تیره اندیشی است نه روشن فکری ! علامت جاهلیت است نه تمدن ، می گویی نه ؟! به طومار کسانی نگاه کن که پس از رسوایی و بی آبرویی با دو دست پشیمانی بر سر غفلت خویش می زنند و بر جاهلیت خود لعنت می فرستند . کسی که از جماعت رسوا نگریزد رسوای ماعت می شود آنکه ایمان را به لقمه ای نان می فروشد ، آنکه یوسف زیبایی را با چند سکه قلب عوض می کند ، آنکه کودک عفاف را جلوی صدها گرگ گرسنه می برد و به تماشا می گذارد ، روزی هم پشت دیوار ندامت اشک حسرت بر دامن پشیمانی خواهد گذاشت و در آخرت هم به آتش بی پروایی خود خواهد سوخت باید مواظب بود این کاسه چینی نشکند و این جام بلورین ترک بر ندارد . نباید به پای بیگانه اجازه ورود به مرز نجابت داد که بوته های نارس عصمت را لگد مال کند .

ولی گریه بی حاصل است و بی ثمر ...

وقتی شاخه شکست و گل چیده شد .

توصیه های برای دختران مجرد در سن بالا

حجت الاسلام شهاب مرادی، کارشناس خانواده، ازدواج و جوانان با اشاره به مشکلات دختران برای ازدواج در سن بالا، هشت راهکار را برای حل این مشکل ارائه کرد.

ادامه نوشته

کدومشون زن زندگیه؟؟؟؟؟؟؟

۱۲نکته دختر خانم ها ی مجرد باید بدانند!

12 نکته که دختر خانمهای مجرد باید بدانند

ادامه نوشته